15 نکته برای آماده شدن سریع بچهها و بهموقع رسیدن به مدرسه
هرچند بزرگ کردن بچهها سختیهای خودش را دارد، اما وقتی سن پیشدبستانی و مدرسه میشود، این سختیها به شکل دیگری تغییر میکند و شاید در ابتدا هماهنگ شدن با آنها مشکل باشد. مادر و پدری از تغییر عادتهای خواب و زندگی روتینشان برای ما گفتند تا شما هم بتوانید در این مطلب با 15 نکته برای آماده کردن سریع بچهها و بهموقع رسیدن به مدرسه آشنا شوید.
توضیح و معرفی مادر
عادتهای بد ما
خانوادۀ ما به کش آوردن صبح عادت داشت. صبحها آهسته و کند شروع میشد و به شتاب و عجلۀ دیوانهواری ختم میشد. من و شوهرم معمولاً تا بعد از زنگ ساعت 7:30 صبح میخوابیدیم، زیرا به خاطر کار کردن تا مدتی پس از نیمهشب خسته بودیم. روال معمول این بود که وقتی دخترمان و برادر کوچکترش به اتاقمان میآمدند و صبحانه میخواستند، با تنبلی لباس میپوشیدیم و نیمرو یا چنین چیزی درست میکردیم.
اما زمانی که دخترم، دبستان را شروع کرد، با یک تغییر برنامۀ دلهرهآور مواجه شدیم. او از یک پیشدبستانی با ساعت حضور انعطافپذیر به دبستانی میرفت که در آن زنگ کلاس رأس ساعت 7:50 صبح به صدا درمیآمد. من و شوهرم چگونه باید او را بهموقع به مدرسه میرساندیم؟ چگونه میتوانستیم برنامهای سحرخیزتر و کارآمدتر داشته باشیم؟
روز اول ناگهان به ساعت نگاه کردیم و خستگی و بیحالیمان به وحشت تبدیل شد. با شتاب تمام لباس پوشیدیم و از این اتاق به آن دستشویی دویدیم و همه چیز را زیر و رو کردیم. روشن بود که باید تغییراتی در سک و برنامهٔ زندگی میدادیم!
تغییرات ما
ابتدا باید زمان بیداری را مشخص میکردیم. در یک دنیای ایدهآل، باید یک ساعت قبل از بیرون رفتن از در خانه از رختخواب بیرون میآمدیم. اما این غیرممکن بود! من و شوهرم جغد شب هستیم و تا دیروقت کار میکنیم. به علاوه، من میخواستم بچهها تا حد امکان بخوابند، پس ساعت بیداری 6:30 صبح منتفی بود. پس تصمیم گرفتیم آلارمها را برای ساعت 7 صبح تنظیم کنیم تا 30 دقیقه فرصت حاضر شدن داشته باشیم. میدانستیم که اگر بیشتر بخوابیم، باید فقط در ۱۵ دقیقه آماده شویم. خوشبختانه مدرسهٔ کودک ما خیلی به خانه نزدیک است، وگرنه با توجه به ترافیک و شلوغی همگی باید ساعت 5 صبح بیدار میشدیم.
در مرحلۀ بعد، برنامهای زمانی برای روتین صبحگاهی خود ایجاد کردیم. من وظایفمان را یادداشت کردم. لباس پوشاندن به بچهها، درست کردن صبحانه، برس کشیدن موهای بچهها. ولی من نمیتوانستم همۀ اینها را انجام دهم. بنابراین، بچهها باید مسئولیتهایی را بر عهده میگرفتند. قرار شد بدون کمک من لباسهایشان را بپوشیند و مسواک بزنند. ما شروع به برگزاری تمرینات لباس پوشیدن کردیم و من یک نسخه از برنامه را به در یخچال چسباندم.
نتیجهگیری ما
دختر ما اکنون در کلاس دوم است و پسرمان در پیشدبستان. بیشتر صبحها در عرض 15 تا 30 دقیقه از در بیرون میرویم، هرچند همیشه همه چیز طبق برنامه و با صبوری پیش نمیرود. به طور معمول، درست زمانی که زنگ مدرسه به صدا درمیآید، در حال دویدن در پیادهروی منتهی به مدرسه هستیم، اما وقتی معلمها به کلاس میآیند، بچههای من پشت میزشان نشستهاند، لباس پوشیده و صبحانه خوردهاند و بیشتر روزها جورابهای یکشکل هستند. مهمتر از همه، آنها به خوبی خوابیدهاند و آمادۀ شروع آن روز هستند، چون صبح سحر از خواب بیدار نشدهایم. اما چطور این کار را انجام دادیم؟
15 نکته برای سریع رسیدن به مدرسه
در این قسمت 15 راهکاری را که خانوادهٔ ما برای سرعت بخشیدن به برنامۀ صبحگاهی خود انجام داد به شما میگوییم:
۱. یک برنامۀ زمانی تعیین کنید
ما با هم برنامهریزی کردیم. برای این کار جلسهای با حضور اعضای خانوادۀ برگزار کردیم تا فهرستی از وظایف خود را مشخص کنیم و در این مورد که چه کسی باید چه کاری انجام دهد صحبت کنیم. سپس در مورد ترتیب انجام این وظایف تصمیم گرفتیم.
ما توافق کردیم که همه باید قبل از صبحانه لباس بپوشند، زیرا بچههای من مثل قحطیزدهها از خواب بیدار میشوند و وعدۀ غذا همیشه به آنها برای کارهای دیگر انگیزه میدهد. هدف این بود که میخواستیم بچهها را در ایجاد برنامۀ روتین مشارکت دهیم تا خودشان هم برای بهموقع رسیدن به مدرسه احساس مسئولیت کنند.
۲. لباسها را شب قبل انتخاب کنید
مشاجره بر سر این که آیا دخترم میتواند در پیشدبستانی لباس پرنسسی بپوشد یا نه، معمولاً صبحها را از روال عادی خارج میکرد. حالا، شب قبل دعواهایمان را میکنیم، زیرا او هنگام پوشیدن لباس خواب، لباس فردایش را هم انتخاب میکند.
هم او و هم برادرش لباسهایشان را کنار تخت خود میگذارند و بعد من انتخابهایشان را نگاه میکنم تا مطمئن شوم همه چیز مرتب است.
۳. کفشها را دم در بگذارید
خانوادۀ ما روتین صبحگاهی را سریع و طبق برنامه دنبال میکند تا اینکه پسرم فریاد میزند: «من کفشهام رو پیدا نمیکنم!» بعد من مثل دیوانهها در خانه میدودم و داخل کمدها، زیر تختها و پشت مبلها را میگردم. ۱۰ دقیقه میگذرد تا یادم بیاید که بچهها دیشب بیرون بازی میکردند و آخرش کفشهای کتانی خیس را کنار در میبینم.
از بچههایتان بخواهید که کفشهایشان را شب قبل پیدا کنند و آنها را کنار درب ورودی قرار دهند. اگر برای آماده شدن از قبل فقط یک کار را انجام میدهید، باید همین آماده کردن کفشها باشد.
۴. بچهها را بهموقع به رختخواب بفرستید
بچههای ما وقتی تا 7:30 بعدازظهر به رختخواب رفتهاند، صبح روز بعد با نشاط و سرحال از خواب بیدار میشوند و کارهای قابل توجهی مانند مسواک زدن را انجام میدهند، بدون اینکه لازم باشد آنها را با هر چیزی تهدید کنم. اما وقتی دیروقت به رختخواب میروند، عبوس و کجخلق از خواب بیدار میشوند و کارهای بدی مانند انداختن مسواک در توالت را انجام میدهند.
من و همسرم همیشه تلاش میکنیم بچههایمان را در شبهای مدرسه زودتر بخوابانیم اما گاهی اوقات شکست میخوریم، زیرا واقعیت این است که بردن بچهها به رختخواب میتواند مثل بردن یک گربه به حمام باشد.
در این مورد که کودکان دو تا هشت ساله به چقدر خواب نیاز دارند بدانید.
۵. وسایل خودتان را هم از شب قبل آماده کنید
بله، من بسیار خسته هستم و بیش از هر چیز میخواهم به رختخواب بروم و سریال تماشا کنم، اما میدانم که اگر بعد از خوابیدن بچهها زمانی را به درست کردن ناهار و گذاشتن تکالیف در کولهپشتی و رفتن به فروشگاه برای خرید اختصاص بدهم، روتین صبحگاهی فردا را با خیال راحت و آسوده میگذرانم.
سعی میکنم کولهپشتیهای بچهها را بررسی کنم تا برگههای اجازۀ اردو یا اطلاعیههای رویدادهای مدرسه را که احتمالاً فراموش کردهاند به ما نشان دهند ببینم. همچنین دوش میگیرم، لباس فردایم را انتخاب میکنم و کیفم را برای بیرون رفتن آماده میکنم.
مهمتر از همه، اگر باک ماشین خالی باشد، من یا همسرم هرچند بااکراه به پمپ بنزین میرویم. خودتان را با این فکر که قبل از مدرسه بیدار میشوید و به پمپ بنزین میروید گول نزنید، زیرا به احتمال زیاد این کار را نخواهید کرد. من چند بار امتحان کردهام و همیشه شکست خوردهام.
۶. چند ساعت زنگدار بخرید
وقتی دخترم کودکستان را شروع کرد، به او اجازه دادم ساعت زنگدار خودش را انتخاب کند. او بزرگترین، صورتیترین و مسخرهترین ساعت دنیا را انتخاب کرد و حالا وقتی با صدای آهنگ آن از خواب بیدار میشود، احساس استقلال میکند.
من و شوهرم هم کنار تختمان یک ساعت داریم و یکی هم در اتاق پسرم است. آلارمها همه برای یک ساعت تنظیم شدهاند: ساعت 7 صبح، اگر بخواهم زنگ ساعتم را نادیده بگیرم و بخوابم، یکی از بچههایم روی من میپرد و بیدارم میکند. بعضی از صبحها، وقتی باید برای رفتن به محل کار لباس بپوشم، نیم ساعت زودتر از بقیۀ افراد قبیله بیدار میشوم. اما بیشتر وقتها سعی میکنم تا حد امکان بیشتر بخوابم.
۷. همیشه برای نوازش و آغوش وقت بگذارید
در صبحهای شلوغ، وسوسه میشوم که آغوش و بوسۀ خداحافظی را جا بیندازم. اما اصلاً فکر خوبی نیست! اگر بهموقع این روتین آغوش و نوازش را انجام ندهم، پسرم با ناله و زاری خانه را به هم میریزد.
چند دقیقه توجه متمرکز مامان به او انگیزه میدهد که پیژامهاش را در آورد و لباس مدرسهاش را با سرعتی بپوشد که اگر مسابقۀ تعویض لباس وجود داشت، قطعاً همیشه جایزۀ نفر اول را میربود.
علائم عشق کودک دبستانیتان به شما را ببینید.
۸. بچهها هم باید خودشان را آماده کنند
حالا دیگر بچههای ما خودشان لباس میپوشند و مسواک میزنند. دخترمان موهایش را شانه میزند و میبندد و پسرمان بیشتر صبحها با همان موهای ژولیده از رختخواب بیرون میرود. در حینی که آنها خودشان را آماده میکنند، من و شوهرم میتوانیم لباسهای کارمان را بپوشیم و درست کردن صبحانه و ناهار را شروع کنیم.
پسرم در چهار سالگی و دخترم در پنج سالگی شروع به لباس پوشیدن مستقل کردند و مدتی طول کشید تا آنها، به خصوص پسرم، یاد بگیرند که چطور این کار را به خوبی انجام بدهند.
۹. سرعت کار را با موسیقی افزایش دهید
بچههای شما هم از رختخواب بلند نمیشوند؟ آهنگهای شاد و تند آنها را از جا میپراند. من موسیقی را ابتدا با صدای آرام روشن میکنم و بعد کمکم صدا را بالاتر و بالاتر میبرم. اگر همچنان نقش مرده را بازی کنند، شروع به پریدن روی تختشان میکنم تا بالاخره کشتی خود را ترک کنند. به علاوه، کمی ورزش مرا هم بیدار میکند.
ترفندهای بیشتر برای بیدار کردن خوابآلودهها اسنهاست:
- زیر بغلشان را به آرامی قلقلک دهید.
- آنها را پشت سر هم ببوسید.
- آهنگی را به شکل واقعاً بد بخوانید و بگویید تا زمانی که شروع به لباس پوشیدن نکنند دست از این کار برنمیدارید.
۱۰. کمک همسرتان را فراموش نکنید
شوهرم گاهی اوقات خیلی زود از خواب بیدار میشود و به سر کار میرود، اما بیشتر صبحها همراه ما بیدا میشود و کمک بزرگی است. درحالیکه من ناهار بچهها را جمع میکنم، او صبحانه را سرو میکند و معمولاً برای من هم چیزی درست میکند.
متوجه شدهام که وقتی چیزی میخورم در شرکت هوشیارتر هستم و در جلسات هم حرفهای احمقانه نمیزنم.
۱۱. صبحانۀ ساده را انتخاب کنید
کاش میتوانستم بگویم هر روز صبح به بچههایم املت سبزیجات و کینوا میدهم، اما کی وقت این کارها را دارد؟ منوی صبحانۀ من ساده است. یک غلات سالم و یک تکه میوه. مثلاً اغلب به بچهها یک کاسه غلات جوی صبحانه با شیر یا یک تکه نان تست جو و موز خردشده روی آن میدهم.
گاهی اوقات، شب قبل که در حال آماده کردن ناهار مدرسه هستم، میوهها را خرد میکنم و اگر سر حال باشم، چند تخممرغ آبپز میکنم و صبح با کمی نمک سرو میکنم.
اهمیت خوردن صبحانه برای کودکان را بدانید.
۱۲. کارهای خانه را به حداقل برسانید
من کاملاً طرفدار این هستم که بچهها ریخت و پاشهای خودشان را جمع کنند و در کارهای خانه سهیم باشند، اما اگر بچههایم را وادار کنم ظرف ماهی را تمیز کنند و لباسهایشان را تا بزنند، هرگز به مدرسه نمیرسیم. پس آن وظایف را برای عصرها و آخر هفتهها نگه میداریم.
اگر سؤالتان این است که آیا عصرها و آخر هفتهها این کارها همیشه انجام میشود؟ باید بگویم غذا دادن به ماهی، بیشتر وقتها و مرتب کردن رختخواب و اتاقشان، به ندرت. حداقلش این است که تلاششان را میکنند!
۱۳. وقتی مجبورید یک سری کارها را در ماشین انجام دهید
صبحهایی وجود دارد که مثل یک ماشین روغنکاریشده منظم هستیم و روتین صبحگاهی خود را طبق برنامه پشت سر میگذاریم. اما صبحهایی هم وجود دارد که تا 7:15 صبح در رختخواب وول میخوریم.
چگونه کارهای خود را در 15 دقیقه انجام میدهیم؟ لباسهایمان را میپوشیم و بعد همه چیز را در ماشین انجام میدهیم. بچههای من در خوردن نان تست، برس زدن موها و پوشیدن کفش روی صندلی ماشین کاملاً ماهر شدهاند.
۱۴. یک بستۀ اضطراری آماده کنید
برای صبحهایی که دیر میکنیم، یک بستهٔ اضطراری جمع کردهام که در داشبورد ماشین نگه میدارم. در آن بسته، یک خوراکی ورزشی قوی برای صبحانه، آدامس بدون قند برای تمیز کردن دندانها، برس مو، گیر سر و چند اسکناس برای خرید خوراکی در مدرسه وجود دارد.
۱۵. زنگ تفریح بگیرید
خانوادۀ ما روتین صبحگاهی را در تعطیلات آخر هفته کنار میگذارد. ما به بچهها اجازه میدهیم کمی دیرتر بیدار بمانند و سعی میکنیم شنبهها و یکشنبهها دیرتر بیدار شویم، اگرچه به ندرت تا بعد از 8 صبح میخوابیم.
گاهی اوقات، ما حتی در روزهای مدرسه هم از روال عادی خارج میشویم، مخصوصاً وقتی بچهها شب قبل برای کاری مثل شرکت در یک رویداد مدرسه یا جشن تولد مادربزرگ تا دیروقت بیدار ماندهاند. گاهی اوقات برای بچهها مهمتر است که یک ساعت بیشتر بخوابند تا حداقل بفهمند کلمۀ جشن را چطور مینویسند. شما اینطور فکر نمی کنید؟