اتمام زودهنگام کودکی
هر کدام از ما ممکن بود به جای ستایش، آتنا یا کیمیا باشیم. کودکیای که میتوانست برای همیشه نابود شود. شاید خیلیهایمان هم حتی این تجربه را داشتهایم و حالا با گذشت سالها هنوز یک زخم باز قلبمان را بلرزاند. مسئلۀ آزار جنسی به کودکان مسئلۀ امروز و دیروز نیست. سالهاست که کودکی قربانی هوسها میشود و کم نیستند بزرگسالانی که آرزوی فراموش کردنش را دارند. چه کسی را مقصر بدانیم؟ مادر یا پدری که از روی شرم و فرهنگ عمومیمان ما را آگاه نکردند یا جامعهای که اگر آگاه میشد، ما را طرد میکرد؟! این موضوع آنقدر بزرگ و ریشهدار است که تنها پیدا کردن مقصر راه چاره نیست. همۀ ما باید آگاه شویم. به منظور آگاهی یافتن از ابعاد مختلف آزار جنسی کودکان و وظایف والدین در این خصوص به مهتا قزوینی، کارشناس ارشد روانشناسی عمومی، مراجعه کردم.
دقیقاً چه رفتارهایی را میتوانیم آزار جنسی کودک تلقی کنیم؟
آزار رساندن به کودک کمی با تعریف عامۀ آن متفاوت است. گاهی خود پدر و مادر ناخواسته به کودک آسیب میزنند؛ مثلاً اصرار میکنند که کودک کسی را ببوسد یا بغل کند. زمانی که این رفتارها به میل کودک نیست آزار کودک تلقی میشود. بنابراین از کارهایی مثل این گرفته تا تعرض جنسی به کودک، لمس نقاط حساس بدن او یا مجبور کردن کودک به لمس بدن فرد دیگر را، زمانی که توسط فرد بزرگسال یا نوجوان انجام میشود، میتوان آزار جنسی کودک دانست.
کودکی که مورد آزار قرار میگیرد چه احساسی را تجربه میکند؟
باید ببینیم که کودک در چه سنی، به چه شکلی و توسط چه کسی مورد تعرض قرار گرفته است. در برخی موارد کودک متوجه نمیشود که مورد تعرض قرار گرفته و در بعضی موارد دیگر کودک حس دوگانهای دارد. ممکن است ناآگاهانه حس خوشایندی داشته باشد که این موضوع اثرات شدید روانی دارد و بسته به تجربۀ آسیبها، پیامدها متفاوت خواهد بود. حتی وقتی ما کودک را مجبور میکنیم که عمو را ببوس، دایی را بغل کن و چیزهایی مانند این، اگر خود کودک تمایل نداشته باشد، این حس را دریافت میکند که از خودش اختیاری ندارد.
بزرگترین آسیبی که کودک از این آزارها میبیند چیست؟
سالها پیش کودک چهار سالهای به دلیل تعرض کامل دچار آسیبهای شدیدی شد و فوت کرد. از آنجا که بدن کودک در سنین زیر پنج سال آمادگی ارتباط جنسی را ندارد، احتمال آسیبهای جسمی شدید برای کودک وجود دارد. به جز آن بزرگترین آسیب، آسیب روانی است. اگر آزار از طرف نزدیکان و محارم باشد، احساس امنیت در خانه از کودک سلب میشود. همچنین کودک خود را دائم در خطر میبیند و ممکن است از طرف آزارگر تهدید شود و احتمال دارد که کودک در بزرگسالی خود به یک آزارگر تبدیل شود.
اختلال شخصیت مرزی یکی دیگر از آسیبهایی است که ممکن است در فرد آزاردیده مشاهده شود و این مسئله روی تعامل کودک با دیگران تأثیر زیادی دارد و دنیا را برای او ناامن میکند. افرادی که دچار اختلال شخصیت مرزی هستند، دچار اختلال در روابط زناشویی، بین فردی و شغلی میشوند. این افراد نوسانهای خلقی زیادی دارند و در فکر، رفتار و چیزهای دیگر الگوی خیلی خیلی خوب یا خیلی خیلی بد را دنبال میکنند. اصطلاحاً اینجور آدمها دیگران را بزرگ بزرگ جلوه میدهند و بعد با سر به زمین میزنند. علاوه بر این، رفتارهای خودآسیبرسان مثل خودزنی و خودکشی در این افراد بسیار دیده میشود.
ما به عنوان بزرگتر یا والدین بچه چطور به او آموزش دهیم که از این خطر دور باشد؟
یکی از اولین مواردی که پدر و مادر باید در مورد آن آموزش ببینند فرزندپروری است. به این معنا که پدر و مادر بتوانند با کودک ارتباط سازنده داشته باشند و کودک همه چیز را به آنها بگوید. علاوه بر این، والدین باید نظارت دائم داشته باشند و حتی به رفتار افراد مورد اعتماد هم دقت کنند.
مورد بعد تربیت جنسی کودک است. بعد از اینکه کودک را از پوشک میگیرند، در حدود دو و نیم سالگی، اعضای خصوصی بدن کودک را به او معرفی کنند. پس از اینکه کودک به سن چهار سال و نیم رسید پدر و مادر باید تربیت جنسی را آغاز کنند و اسم علمی تمام اعضای بدن را به او آموزش دهند.
والدین یا بستگان نزدیک باید دقت کنند که با اعضای جنسی کودک بازی نکنند، قربانصدقۀ اعضای جنسی کودک نروند و آن را نبوسند. به کودک یاد بدهند که افراد محدودی هستند که میتوانند اندام جنسی او را ببینند یا بشویند. نگوییم چه کسی نباید ببیند، بگوییم چه کسانی میتوانند ببینند؛ مثلاً پدر، مادر، مادربزرگ و دکتر. آموزشها در این زمینه باید کامل باشد.
جرأت داشتن موضوع دیگر است. کودک باید بلد باشد که به دیگران بگوید «تو حق نداری به من دست بزنی»، «اگر دست بزنی جیغ میکشم» و چیزهایی مثل این.
برای کودک حریم قائل شویم. هر جایی او را برهنه نکنیم. آزاد بودن را با ولنگاری اشتباه نگیریم. پدر یا مادر باید هنگام حمام کردن بچه یک لباس حداقلی داشته باشند و بهتر است بعد از یک سال و نیم، هر یک از والدین بچۀ همجنس خودش را حمام کند، مگر در موارد خاص که آن هم نکات مختص به خودش را دارد.
در بسیاری از موارد کودکی که مورد تعرض قرار میگیرد سکوت میکند. والدین چطور میتوانند متوجه این موضوع شوند؟
کودک در این مواقع دچار اضطراب، گوشهگیری، پرخاشگری، کابوسهای شبانه و شبادراری میشود. دائم میگوید که نمیخواهم به مدرسه بروم، مهمانی نمیآیم و دائم به پدر و مادر میچسبد. با حالتهای پرخاشگرانه با دیگران برخورد میکند. کودک آزاردیده بیانگیزه میشود، مشق نمینویسد، زیاد میخوابد یا غذا نمیخورد. حتی ممکن است موقع بازی با عروسکها هم ببینیم که عروسکی عروسک دیگر را میزند یا به او تعرض میکند.
اگر کودک مستقیماً بگوید که مورد تعرض قرار گرفته، پدر و مادر باید چه رفتاری داشته باشند؟
باید احساساتشان را کنترل کنند. در مقابل کودک گارد نگیرند. میدانم خبر وحشتناکی است، اما نباید رفتار هیجانی اغراقشده نشان داد. والدین باید موضوع را پیگیری کنند و به کودک حس اعتماد و امنیت بدهند. پدر و مادر باید فضایى ایجاد کنند که کودک بتواند در مورد احساسش با آنها حرف بزند. او را مقصر ندانند و با کودک همدلی کنند. بسیار مهم است که پدر و مادر بتوانند خودشان را کنترل کنند و دقیق به حرفهای کودک گوش دهند و حتماً از روانشناس کمک حرفهاى بگیرند. گاهى هم این احتمال وجود دارد که اصلاً آزاری در کار نبوده باشد. بنابراین شخصاً نباید اقدامى انجام بدهند. کمک حرفهای روانشناس نقش بسیار مهمی در کاهش آسیبها و کنترل اوضاع خواهد داشت و باعث میشود پدر و مادر تصمیمگیری درستی داشته باشند.
و نکتۀ پایانی که پدرها و مادرها باید بدانند؟
این نکته بسیار بسیار مهم است که پسربچهها بیشتر از دخترها در معرض آزار هستند. این مسئله در پسرها نمود کمتری دارد و آنها شرم بیشتری در بیان آن دارند. این نکته را فراموش نکنیم که پسربچهها ممکن است از طرف دوستان و فامیل مؤنث هم مورد تعرض قرار بگیرند. به بچهها آموزش بدهیم و به هر کسی اعتماد نکنیم.
مطالب آگاهی از علائم و نشانههای آزار کودکان را ببینید.