این خانواده باید میراثدار داشته باشد
تب تعیین جنسیت در جامعۀ ایرانی بالا گرفته و زوجهای زیادی به دنبال راهی هستند که جنسیت فرزندشان را به دلخواه خود تعیین کنند. روشهای متعددی هم در این سالها به کمک این والدین آمده است. روشهایی با هزینههای مالی نسبتاً زیاد که هیچکدام به طور صد درصد هم تضمینکنندهٔ این خواستهٔ والدین نیستند و حتی میتوانند مشکلات جدیای برای مادر و جنین در پی داشته باشند. اما با این همه بسیاری از زوجها همچنان شانسشان را برای تعیین جنسیت جنین امتحان میکنند. در واقع آنها حاضرند میلیونها تومان برای کاری هزینه کنند که موفقیت آن به شانس و احتمالات زیادی بستگی دارد. اما به راستی دلیل این علاقه به تعیین جنسیت چیست؟ چرا زنانی که قرار است مادری مهربان، سالم و پرانرژی برای تربیت و رشد فرزندانشان باشند خودشان را به دست اقدامات درمانی و آزمایشهای پیچیده، زمانبر و خطرناکی میسپارند که سلامت خودشان و فرزندشان را به مخاطره میاندازد؟ آیا بین پسر و دختر تفاوتی هست که برخی خانوادهها این همه وقت، هزینه و انرژی صرف کاری میکنند که نتیجهٔ آن هم معلوم نیست؟
مادرانی که به دنبال فرزند دلخواه خود بودند
زهره مادری ۳۰ ساله است که برای دومین بارداریاش به سراغ تعیین جنسیت رفت. او و همسرش میخواستند دومین فرزندشان پسر باشد. آنها شنیده بودند که مراکزی وجود دارد که این کار را انجام میدهد. همین هم شد تا زهره دو سال در این مراکز خودش را به صدها آزمایش و اقدامات عجیب و غریب درمانی سپرد تا به گفتهٔ خودش به خواستهٔ دلشان برسد: «من ۲۳ سالم بود که ازدواج کردم. ۲۵ سالگی باردار شدم. آیدا دختر بزرگم الان پنج سال دارد و دومین فرزندم هم امید است که هنوز یک سالش تمام نشده. من امید را از طریق تعیین جنسیت باردار شدم. البته سخت بود اما مهم این است که به آنچه میخواستم رسیدم.» زهره دربارهٔ چرایی مراجعه به مراکز تعیین جنسیت هم میگوید: «آن روزی که فهمیدیم بچهٔ اولم دختر است هم خوشحال بودیم و هم ناراحت. خوشحال از اینکه با توجه به ازدواج فامیلی فرزند سالمی داریم، اما از طرف دیگر من و همسرم رضا هر دو دوست داشتیم فرزند اولمان پسر باشد، چون در جامعهٔ ما پسران شرایط بهتری دارند. اما خدا نخواست و بچه دختر بود. شاید من بیشتر از رضا از این موضوع ناراحت بودم، به طوری که او مرا دلداری میداد. همان موقع چیزهایی دربارهٔ تعیین جنسیت شنیده بودم. بعد از زایمان آیدا موضوع را با همسرم در میان گذاشتم. اما رضا زیاد توجه نمیکرد؛ یعنی باور نداشت. تا اینکه یک روز او را راضی کردم و با هم به یکی از این مراکز رفتیم. در همان جلسهٔ نخست، وقتی صحبتهای کادر درمانی را شنید، نظرش به کلی عوض شد. از آن روز به بعد خودش هم بیشتر مشتاق بود. البته همانطور که گفتم خیلی سخت بود. از روش IVF استفاده کردم. آزمایشهای زیادی از من گرفتند. حتی چند بار نطفه در رحم من قرار گرفت اما بینتیجه بود. همان ابتدا کادر درمانی همه چیز را به ما گفته بودند. ما آمادگی ذهنی داشتیم که شانس موفقیت زیاد نیست. اما امید هم داشتیم. در این دو سال هیچ وقت امیدمان را از دست ندادیم. اصلاً به همین دلیل هم نام پسرم را امید گذاشتیم.»
اما تعیین جنسیت همیشه هم جواب نمیدهد. در موارد زیادی به دلایل مختلف این اقدام بینتیجه میماند؛ درست مثل شادی زن ۲۸ سالهای که چهار سال است در مراکز مختلف به دنبال راهی برای تعیین جنسیت است ولی تاکنون موفق نشده: «از ابتدای سال ۹۲ بود که به یکی از این مراکز مراجعه کردم. میدانستم کار مشکلی است اما آن اوایل انرژی و انگیزهٔ زیادی داشتم. وقتی به نتیجهاش فکر میکردم، به اینکه فرزندم پسر میشود، همهٔ این سختیها را فراموش میکردم. اما الان چهار سال است که میگذرد و هیچ نتیجهای نگرفتهام. همهٔ روشهای تعیین جنسیت را امتحان کردم. دلیلش را درست نمیدانم اما پزشکان میگویند بخشی از مشکل مربوط به من است. در این مدت خیلی اذیت شدم، همسرم هم ناراحت است. احساس میکنم هم وقتمان تلف شد و هم پولمان. البته ما مشکل مالی نداریم ولی خب در این مدت نزدیک به ۴۰ میلیون تومان خرج کردیم تا شاید فرزندمان پسر شود.» او دربارهٔ علت و انگیزهاش برای تعیین جنسیت هم میگوید: «راستش برای من و همسرم زیاد فرقی نمیکند. شاید در این زمانه این حرفها خندهدار یا باورنکردنی باشد؛ ما به خاطر شرایط خانوادگی به دنبال تعیین جنسیت رفتیم. همسر من پسر بزرگ خانواده است، وضع مالی بسیار خوبی هم دارند، به همین دلیل خانوادهٔ همسرم از من پسر میخواهند. خانوادهٔ من و همسرم سنتی هستند. پدرشوهرم بارها گفته که این خانواده باید میراثدار داشته باشد. ما به همین دلیل به دنبال تعیین جنسیت رفتیم.»
تعیین جنسیت و ارزشهای حاکم بر جامعه
اما گرایش زوجهای ایرانی به تعیین جنسیت موضوعی است که به گفتهٔ خلیل میرزایی به ارزشهای حاکم بر جامعه بازمیگردد. ارزشهایی که به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر نظام حاکمیتی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. این جامعهشناس در توضیح بیشتر میگوید: «گرایش به یک جنسیت خاص از گذشتههای دور در جوامع مختلف وجود داشته است. از روشهای علمی گرفته تا توسل به مقدسات مذهبی و حتی در جوامع بدویتر با استفاده از جادوگری سعی در تعیین جنسیت نوزاد به دلخواه والدین داشتند. اما با گذشت مراحل مختلف زندگی بشر به خصوص پس از انقلاب صنعتی ارزشها رفتهرفته تغییر کرد. دیگر زور بازو و نقش حمایتی مردها به دلیل برخورداری از تواناییهای فیزیکی کمتر شد. این تغییر با عصر دیجیتال سرعت بیشتری گرفت. به طوری که در جوامع توسعهیافته در حال حاضر تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و تواناییهای هر فردی تعیینکنندهٔ شرایط و جایگاه اوست.» این عضو هیئت علمی دانشگاه ادامه میدهد: «اما در برخی جوامع این تغییرات به کندی پیش میرود. واقعیت این است که در کشور ما نیز همچنان به جنس مذکر به عنوان یک حامی نگاه میشود. هرچند این دیدگاه درستی نیست و اساساً دختر یا پسر هیچ ارزش بیشتری نسبت به هم ندارند، اما بسیاری از خانوادههای ایرانی همچنان پسردار شدن را یک ارزش میدانند. البته همیشه قوانین هم صد درصد در بروز این گرایشها مقصر نیستند، فرهنگ مردسالار جامعه نیز نقش تعیینکنندهای دارد. این موارد حتی در تهیهٔ اسباببازی کودکان هم وجود دارد؛ برای نمونه خرید وسایل آشپزخانه برای کودکان دختر و تهیهٔ ماشین و اسلحه برای پسرها امر بسیاری عادی تلقی میشود، درحالیکه همین خرید به ظاهر سادهٔ اسباببازی در پس خود نوعی قدرت و اقتدار برای پسران به همراه دارد. علاوه بر این شرایط اجتماعی و اقتصادی به گرایش تعیین جنسیت دامن میزند. وقتی ۹۵ درصد ثروت کشور در اختیار مردهاست و بسیاری از قوانین هم، مستقیم و غیرمستقیم، از جنس مذکر حمایت میکند نباید انتظاری جز گرایش تودهها به جنس مذکر داشته باشیم. دقیقاً به همین علت است که تمایل به تعیین جنسیت خاص در بین زوجهای ایرانی بیشتر شده است.»