تربیت کودک شاد: ۱۲ تا ۲۴ ماهگی
کارشناسان رشد و تکامل کودک معتقدند حتی اگر کودکتان را غرق انواع اسباببازیهای رنگارنگ کرده باشید و همیشه هم در مقابل ناراحتیهای عاطفی سپر محافظش شده باشید، باز هم این احتمال وجود دارد که او در نوجوانی غمگین یا بدبین باشد! اما چرا؟ به یک دلیل: «چون مهمترین علل خوشبختی، درونی است، نه بیرونی». اهمیت کمک به بچهها در ایجاد مجموعهای از ابزارها و تواناییهای درونی که بتوانند برای شاد بودن در طول زندگیشان به آنها تکیه کنند بسیار مهم است. اما چه چیزی یک کودک را شاد میکند و چگونه کودکی شاد تربیت کنیم؟ در این مطلب میتوانید با راهکارها و توصیههای مفیدی برای یاد دادن شادی به بچهها آشنا شوید.
به خودتان باور داشته باشید
برای آموزش شادی مطالعه کنید و به خودتان اعتماد کنید. بین تمام گرفتاریها و مشغلههایی که در این زندگی شلوغ دارید، یک خبر خوب در مورد تربیت کودکان این است که لازم نیست شما یک کارشناس روانشناسی کودک باشید تا بتوانید قدرت درونی و خردمندی لازم برای تحمل فراز و نشیبهای زندگی را به کودکتان انتقال دهید. با صبر و انعطافپذیری، هر پدر و مادری میتواند مقدمه و زیربنای یک زندگی شاد را برای کودکش پیریزی کند، چون شادی چیزی نیست که شما آن را به کودکانتان بدهید، بلکه چیزی است که به آنها میآموزید. یادتان باشد چیزهایی که کودکان نوپا را شاد میکند، ممکن است شما را متعجب کند؛ کودکتان را بشناسید تا شادی آیندهٔ او را تضمین کنید.
احساس کودک را بشناسید
کودک نوپایتان احتمالاً به خوبی میتواند به شما بفهماند که چه چیزی او را خوشحال یا ناراحت کرده است. شما هم حتماً دیدهاید گاهی وقتی وارد اتاق میشوید، صورتش با لبخندی روشن میشود یا وقتی نمیتواند اسباببازی محبوبش را پیدا کند زارزار گریه میکند. اما هنوز هم ممکن است از خود بپرسید که آیا او بهطورکلی شاد و راضی یا غمگین و ناراحت است؟
نشانههای شادمانی کودک معمولاً واضح و آشکار است. یک کودک شاد لبخند میزند، بازی میکند، کنجکاوی نشان میدهد، به کودکان دیگر علاقه نشان میدهد و به تحریک، تشویق و هیجان مداوم نیاز ندارد و تشخیص کودکی که شاد نیست هم واضح و آشکار است. او کنارهگیر و ساکت است، زیاد غذا نمیخورد، به طور خودجوش با سایر کودکان تعامل نمیکند، بازی نمیکند، سؤال نمیپرسد، نمیخندد، لبخند نمیزند و به ندرت صحبت میکند.
اما اگر کودکی ذاتاً خجالتی یا درونگرا دارید که زیاد نمیخندد یا زیاد با دیگران تعامل نمیکند، بدان معنا نیست که او غمگین است. کمرویی با غم و ناراحتی یکی نیست، اما برای فهمیدن سرنخهای رفتاری این نوع کودکان باید بیشتر تلاش کنید. برای این کار، نسبت به هر گونه تغییر عمده در رفتار کودک، مثل منزوی یا ترسیدنش هشیار باشید، زیرا این شاید حاکی از آن باشد که او مشکلی دارد که نیازمند توجه شماست.
کودکان نوپا برای ابراز احساسات خود از چند سیگنال ذاتی استفاده میکنند که خیلی راحت میتوانید آنها را در کودکتان تشخیص دهید. دو نشانهٔ «علاقه» و «لذت» احساسات مثبت هستند، درحالیکه سیگنالهای منفی، به ویژه «پریشانی»، «خشم» و «ترس»، از یک کودک غمگین خبر میدهند.
به عنوان مثال، صرف نظر از سن، خشم فقط به معنای پریشانی و تنش بیش از حد است. مثلاً، هنگامی که فرزندتان برادر یا دوستش را میزند یا اسباببازیهای خود را با خشم پرتاب میکند، به معنای این است که او بیش از حدا توانش، مضطرب و پریشان است.
کودکتان احتمالاً ناراحتی و پریشانیاش را به شیوهای خاص خودش به شما نشان میدهد. برخی از بچهها ممکن است کنارهگیر شوند، برخی جنجال و المشنگه به پا میکنند و برخی دیگر دائماً به شما میچسبند.
به عبارت دیگر، یک کودک درونگرا، ناراحتیاش را با توی خود فرو رفتن نشان میدهد و یک کودک برونگرا، با بیرون ریختن احساسش، ولی هر دوی این کودکان در حال بیان یک احساس با دو شخصیت متفاوت هستند و باید به هر دوی آنها توجه و مشکل را شناسایی کرد.
وقتی کمکم خلقوخوی کودکتان را میشناسید، در فهمیدن این موضوع که مشکلی وجود دارد هم مهارت بیشتری پیدا میکنید.
با کودکتان خوش بگذرانید
اگرچه شاید به نظر برسد بازی زیاد و بیوقفه یا خوردن پاستیل و شکلات به جای شام آرزوی هر کودکی است، اما در واقع آنچه کودک نوپایتان را شادتر میکند بسیار سادهتر است و آن چیزی نیست جز خود شما؛ این اولین کلید پرورش یک کودک شاد است. با کودکانتان ارتباط برقرار و با آنها بازی کنید، چون همانطور که شما از بودن در کنار کودکانتان لذت میبرید، آنها هم از کنار شما بودن لذت میبرند. اگر بتوانید رابطه و ارتباطی عمیق با کودکتان ایجاد کنید، قطعاً بهترین کار ممکن را برای تضمین شادمانی فرزندتان انجام دادهاید.
بازی کردن ایجاد شادی میکند، اما همچنین از طریق بازی است که کودک مهارتهای ضروری برای شادی و خوشبختی آیندهٔ خود را یاد میگیرد. بازی بدون چارچوب و خارج از ساختار، مثل بازی با حیوانات عروسکیاش یا ساختن یک برج با لگوها، به کودک امکان میدهد تا بفهمد چه کارهایی را دوست دارد انجام دهد و این میتواند کمک کند تا او علایقی را که تا پایان عمر خواهد داشت کشف کند.
شادی چیزی نیست که شما آن را به کودکانتان بدهید، بلکه چیزی است که به آنها میآموزید.
مهارتهای جدید به او بیاموزید
آدمهای شاد اغلب آنهایی هستند که مهارتی را آموختهاند. برای مثال، وقتی کودکتان پرتاب یک توپ به سمت شما را تمرین میکند از اشتباهاتش یاد میگیرد، پشتکار و انضباط را میآموزد و سپس شادی موفق شدن به خاطر تلاشهای خود را تجربه میکند.
او همچنین با تشویقهای دیگران برای مهارت جدیدش پاداش میگیرد. از همه مهمتر، کودک میفهمد که روی زندگیاش تا حدی کنترل دارد. اگر برای انجام کاری تلاش کند، با رضایت خاطر کشف میکند که با پشتکارش بالاخره موفق به انجام آن میشود. تحقیقات نشان میدهد که احساس کنترل داشتن روی زندگی از طریق داشتن مهارت و استادی در کاری، عامل مهمی در تعیین شادمانی در بزرگسالی است. همچنین کودکان نیز مانند بزرگسالان نیاز دارند که علایق خودشان را دنبال کنند، وگرنه هیچ لذتی از موفقیتشان نخواهند برد.
عادتهای سالم را پرورش دهید
خواب کافی، ورزش زیاد و رژیم غذایی سالم در خوشبختی و آسایش هر کسی، به ویژه بچهها مهم هستند. کودکان نوپا ذاتاً ورزشکار هستند و فرصت دادن به کودک برای دویدن و گردش در بیرون از خانه، به او کمک میکند خلقوخوی بهتری داشته باشد. به نیاز کودکتان برای داشتن نظم و چارچوب توجه کنید، گرچه برخی کودکان بسیار سازگارتر هستند اما بیشتر کودکان نوپا با داشتن یک برنامهٔ روزمرهٔ مشخص که به آنها امکان پیشبینی اتفاقات پیشرو را میدهد، بهتر شکوفا میشوند و شادتر هستند.
همچنین بد نیست به وجود هر نوع ارتباطی بین خلقوخوی فرزندتان و غذاهای خاص توجه کنید. برخی والدین متوجه شدهاند که گرچه شکر و چیزهای شیرین میتواند باعث تقویت انرژی فرزندشان شود، اما میتواند باعث نوسانات خلقی یا رفتار پرخاشگرانه شود. حساسیت و آلرژی غذایی نیز ممکن است در رفتار و خلقوخوی کودک شما نقش داشته باشد.
بگذارید خودش راهحل پیدا کند
گاهی اوقات والدین فکر میکنند پرورش یک کودک شاد به معنای این است که هر وقت مشکل یا موضوع گیجکنندهای برایش پیش میآید فوراً به کمکش بشتابند و همه چیز را برای او درست کنند. اما روانشناسان این کار را اشتباه بزرگی میداند که بیشتر والدین دلسوز و خیرخواه این کار را انجام میدهند.
والدین همیشه سعی میکنند زندگی را برای کودکشان راحتتر کنند، تا آنها همیشه خوشحال باشند، ولی این اتفاق واقعبینانه نیست. همیشه برای حل مشکل پا پیش نگذارید. کودکان باید بیاموزند که مقداری پریشانی، مقداری ناشادمانی را تحمل کنند. اجازه دهید آنها تلاش و تقلا کنند و مسائل را به تنهایی حل کنند، زیرا این به آنها امکان میدهد که نحوهٔ مقابله با مشکلات را یاد بگیرند.
اجازه دادن به کودک برای آزمودن طیفی از تجربیات، حتی تجربیات دشوار یا ناامیدکننده، به او کمک میکند که آن گنجینهٔ قدرت درونی را که به خوشبختی منتهی میشود در خود ایجاد کند. چه کودکتان هفت ماهه باشد و سعی کند چهار دستوپا برود و خواه کودک هفت سالهای است که سعی میکند جمع و تفریق را یاد بگیرد، او تنها با گلاویز شدن مکرر با سختیها و ناملایمات است که در مواجهه با آنها موفق میشود.
یادگیری مقابله با درماندگیها و شکستهای ناگزیر زندگی، برای خوشبختی آیندهٔ فرزندتان بسیار حیاتی است، اما این به معنای آن نیست که کودک شما در صورت نیاز هم نباید درخواست کمک کند، اما نقش شما این است که کودک خود را به سمت راهحل سوق دهید، نه اینکه آن را آماده به او بدهید.
به دست آوردن حس استقلال و اعتماد به نفس میتواند به افزایش عزت نفس و شادمانی بیشتر او منجر شود. یک راه برای کمک به کودک نوپا در کسب چنین ویژگیهایی این است که چند بار در روز او را به مدت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه به تمرین «تنها بازی کردن» وادارید.
اجازه دهید غمگین یا عصبانی باشد
هنگامی که کودکتان در طول یک جشن تولد در گوشهای «بغ یا کز» میکند، ممکن است واکنش طبیعی شما این باشد که او را وادار کنید تا به جمع ملحق شود. اما مهم است که اجازه دهید او ناراحت باشد. بعضی از والدین وقتی فرزندانشان از طرف کسی پس زده میشوند، به جشن تولد دوستی دعوت نمیشوند یا گریه میکنند، چون چیزی را که میخواستند به دست نیاوردهاند، نگران میشوند. اما بچهها باید بدانند که ایرادی ندارد گاهی اوقات ناراحت باشند، چون این هم بخشی از زندگی است.
اگر سعی کنید هر گونه نارضایتی را سرکوب کنید، ممکن است این پیام را به کودکتان بدهید که ناراحت بودن کار اشتباهی است. بگذارید کودک شما احساسات خود، از جمله غم و اندوه را تجربه کند.
کودک خود را تشویق کنید تا کلمات و صفاتی برای احساسات خود پیدا کند و آنها را به صورت کلامی بیان کند. کودکان خردسال خیلی سریع معنای کلماتی مانند «خوشحال» یا «عصبانی» را یاد میگیرند. وقتی آنها برای عواطف خود اسم میگذارند، توانایی و ظرفیت تازهای برای شناخت احساسات خود و مواجهه با آنها به دست میآورند.
برای یک کودک خیلی ترسناک است که احساس خشم کند و نفهمد این احساس از کجا آمده است. مثلاً، وقتی کودک ۱۴ ماههای بدرفتاری میکند یا کسی را میزند، به او بگویید: « من میدونم کلافه یا عصبانی هستی!» با این کار، کودکتان یاد میگیرد که احساسات خود را شناسایی کند و آنها را نام ببرد. بعد کمکم میتوانید به او یاد بدهید که برای بیان احساسش، به جای زدن دیگران از کلماتش استفاده کند.
تقسیم و شراکت را یادش بدهید
تقسیم کردن چیزها با دیگران و توجه و علاقه به دیگران را به کودکتان یاد بدهید. با بزرگتر شدن کودک نوپا، میتوان به او یاد داد که کمک کردن به دیگران چقدر رضایتبخش است. پژوهشها نشان میدهد افرادی که در زندگیشان معنایی دارند کمتر احساس افسردگی میکنند و کارهای خیریه و کمک به دیگران بخش بزرگی از زندگی آنها خواهد شد و حتی کودکان خردسال نیز میتوانند از این درس بهرهمند شوند.
به عنوان مثال، کمک به کارهای خانگی ساده، مانند گذاشتن لباسهای کثیف در سبدی مخصوص، میتواند به کودک نوپای شما کمک کند تا احساس کند که او هم در کارها مشارکت دارد.
الگوی خوبی باشید
تحقیقات نشان میدهد که شما میتوانید خلقوخوی خود را، نه لزوماً از طریق ژنهایتان، بلکه از طریق رفتار خودتان و سبک فرزندپروری به فرزندان خود منتقل کنید.
خوب باشد یا بد، کودکان خلقوخوی والدین خود را فرا میگیرند، حتی کودکان خیلی خردسال از شخصی عاطفی والدین خود تقلید میکنند و این «مسیرهای عصبی» خاصی را در مغزشان فعال میکند. وقتی لبخند میزنید، کودک شما لبخند میزند و مغز او برای لبخند زدن اصطلاحاً «سیمکشی» میشود، یعنی ظرفیت آن را پیدا میکند. یا وقتی استرس دارید، احتمالاً کودکتان فوراً واکنش نشان میدهد، یعنی خودش را ساکت میکند و یک گوشه کز میکند.
اگر شما از چیزهای کوچک لذت میبرید و چیزهایی را که برای آنها شکرگزار هستید بیان میکنید، الگوی مثبتی برای کودک خود خواهید بود. مثلاً، اگر هوا بارانی است و نمیتوانید به پارک بروید، یادآوری کنید که این فرصت خوبی برای پختن شیرینی است. به کودک یاد بدهید به جای اینکه برای چیزهایی که ندارید ناراحت باشید، برای چیزهایی که دارید، خوشحال باشید.
احساسات خود را پنهان نکنید
اما احساسات منفی خود را نیز مخفی نکنید. شما میتوانید به فرزندتان نشان دهید که ناراحتید که گلدان مورد علاقهٔ شما را شکسته است ولی اگر اضافه کنید که شکستن این گلدان به این معناست که حالا میتوانید گلدان بزرگتری بخرید، به فرزند خود میآموزید که غم و اندوه بخشی از زندگی است و همچنین به او نشان میدهید که چگونه جنبههای مثبت و امیدوارانه را در اتفاقات بد زندگی پیدا کند.