اضطراب در کودکان ۱۲ تا ۲۴ ماه: علل، برخورد و راهکار
وقتی کودک نوپای شاد و ماجراجوی شما به کودکی مضطرب و نامطمئن از همه چیز تبدیل میشود، غافلگیری و ترسیدن خود شما هم اتفاقی طبیعی است و نداشتن شناخت از دنیای کودکان به این ترس شما دامن خواهد زد. در چنین شرایطی ممکن است مدام از خودتان بپرسید، چه کسی کودکم را اذیت کرده است؟ او از چه میترسد؟ آیا طبیعی است که یک کودک نوپا بتواند اینقدر مضطرب باشد؟ در این مطلب میتوانید با دلایل اضطراب کودک و راهکارهای برخورد با اضطراب بچهها آشنا شوید.
علل ایجاد اضطراب در کودک
بسیاری از شما والدین دیر یا زود با این اتفاق روبهرو خواهید شد که اگر فقط یک دقیقه از اتاق بیرون بروید، ممکن است کودک نوپایتان زارزار گریه کند، خود را از کنار غریبهها عقب بکشد یا با شنیدن صداهای بلند به شدت وحشتزده شود. اگرچه شاید این واکنشها برای شما ناراحتکننده باشد، اما همهٔ آنها نشانهای از این است که رشد فرزندتان نرمال و طبیعی است، چون مقداری اضطراب و احساس ترس، بخشی طبیعی از رشد شناختی و عاطفی یک کودک نوپاست. اما دیگر دلایل اضطراب یک کودک نوپا چه میتواند باشد:
ترس از دنیای بزرگ ما: آنجا، آن بیرون دنیای بزرگ و ترسناکی است و هر قدمی که کودک نوپایتان به سمت استقلالش برمیدارد، میتواند با همان نسبت با ترس همراه باشد. فرزندتان در حینی که دنیای اطراف خود را میکاود، متوجه میشود که خیلی از مسائل میتوانند اشتباه یا دور از انتظار و خواستهٔ او پیش بروند. مثلاً گربه چنگ میزند، همبازیاش اسباببازیها را از او میگیرد و والدینشان بعضی اوقات تا ساعتها ناپدید میشوند!
شناخت و رشد فرایند فکری: وقتی فرایندهای فکری کودک پیچیدهتر میشود، او این توانایی را هم پیدا میکند که تعداد زیادی داستان ترسناک برای خودش سر هم کند که شامل اشیای روزمره، مثلاً جاروبرقی بد یا موجودات و تهدیدهای خیالی مثل هیولای زیر تخت هستند. علاوه بر این، وقتی کودکتان با محیط اطراف خود سازگاری و مطابقت بیشتری پیدا میکند، نسبت به استرسهایی که چند ماه پیش اصلاً از آن آگاه نبوده است نیز واکنش نشان میدهد.
اضطراب جدایی: درست همانطور که عوامل مختلفی در شکلگیری مسائل عاطفی یک بزرگسال نقش دارد، کودکان نیز به دلایل مختلفی دچار اضطراب میشوند. کودک نوپای شما ممکن است اضطراب حضور غریبه داشته باشد و اکنون که میتواند تفاوت چهرههای آشنا و غریبه را تشخیص دهد، از دیدن افراد مختلف و غریبه برانگیخته میشود. اضطراب جدایی که به طور معمول در حدود ۱۰ ماهگی آشکارتر میشود، در کودکان نوپا نیزهم نرمال و شایع است.
اتفاقات واقعی: کودک نوپای شما ممکن است دچار ترس از چیز خاصی مانند حشرات یا حتی آب شود. اگر کودک سابقاً بیباک شما ناگهان از سگ همسایه وحشتزده میشود، ممکن است این ترس از یک اتفاق واقعی ناشی شده باشد، یعنی کودک ممکن است وقتی حواستان نبوده است، خیلی اتفاقی توسط همان سگ یا سگ دیگری به زمین انداخته شده باشد و این تصویر ممکن است هفتهها در «مغزِ هر روز پیچیدهتر او» باقی بماند.
ترکیب خیال و واقعیت: کودکان نوپا همچنین مشکل زیادی در تمایز و تشخیص دادن خیال از واقعیت دارند. بنابراین، ممکن است برخی ترسها از تخیل خودش بیرون آمده باشند یا با شنیدن داستانی مثل شنگول و منگول و حبهٔ انگور و گرگ بدجنس ایجاد شده باشند.
به خاطر داشته باشید که کودکان نوپا چیزهای زیادی را برای اولین بار تجربه میکنند و جهان، برایشان جایی به قدر کافی بزرگ و پیچیده است. بنابراین، طبیعی است که کمی یا حتی خیلی دلهره داشته بانشد و تقریباً حتمی است که وقتی بزرگتر شوند اضطرابشان رفع میشود، با دنیای اطراف خود راحتی بیشتری پیدا میکنند و کمکم کنترل بیشتری روی احساساتشان پیدا خواهند کرد.
راهکارهای برخورد با اضطراب کودک
اگر چیزی فرزندتان را میترساند یا مضطرب میکند، همان کاری را انجام دهید که غریزهتان به شما میگوید، یعنی کودک را بغل کنید و به او قوت قلب بدهید. نزدیکش بمانید تا به او در احساس امنیتش کمک کنید، اما به همین هم اکتفا نکنید و در مورد کمک به کودکتان در مقابله با ترسهایش خلاق باشید. این نکات ممکن است بتواند به شما کمک کند:
به ترسیدنش حق بدهید: برخی از اضطرابهای کودک نوپای شما، مثل ترس از دست دادنتان کاملاً طبیعی است و انکار آنها کاری غیرواقعبینانه است. به عنوان مثال، قبل از اینکه به حمام بروید، میتوانید به او بگویید: «من میدونم که وقتی نمیتونی منو ببینی میترسی، ولی من همیشه اول مطمئن میشم که تو جات امن و راحته و بعد میرم حموم!»
در موردش صحبت کنید: کودکان نوپا تخیلی فعال و واژگانی محدود دارند. بنابراین، جای تعجب نیست که در بیان آنچه احساس میکنند مشکل دارند. به کودکتان کمک کنید احساسات خود را با صحبت کردن در مورد آنها بیرون بریزد.
خیلی ساده حرف بزنید: ساده و مستقیم صحبت کنید. یک گفتوگوی طولانی و پیچیده ممکن است ترسهای کودک را برایش گیج کنندهتر کند. به جای استدلال و صحبت طولانی، فقط میتوانید بپرسید: «الان حساس نگرانی یا ترس داری؟»
ببینید ترسش چه شکلی است: اگر در مورد یک موجود خیالی در کمد یا زیر تختش وحشتزده است، سعی کنید بفهمید که دقیقاً چه چیزی او را اینقدر ترسانده است. آیا این هیولا پاهای بزرگی دارد، دندانهای زیادی دارد، یا صدای وحشتناکی از خودش درمیآورد؟ وقتی او کلماتی را برای توصیف شکل ترسهای خودش پیدا کرد، با قوت قلبی که در کنار صحبت کردن با شما در این مورد میبیند، همگی کمکش میکنند تا بر آنها غلبه کند.
دربارهٔ احساسات دیگرش نیز صحبت کنید: به او بگویید: «انگار از رفتن به باغوحش خیلی هیجانزده شدی! باغوحش یکی از جاهای مورد علاقهٔ توئه؟» و اطمینان حاصل کنید که وقتی کودکتان شاد و با اعتماد به نفس رفتار میکند نیز به همان میزان به او توجه میکنید، تا ناخواسته او را به رفتار ترسان و ترسیدن ترغیب نکنید، یعنی فکر نکند برای جلب توجه شما باید مدام بترسد یا خودش را ترسیده نشان دهد.
او را آماده کنید: اگر کودک نوپایتان هنگام روبهرو شدن با افراد جدید یا ورود به جاهای جدید ترسو میشود، به او کمک کنید تا پیشاپیش و قبل از رفتن ترسهایش را برطرف کند. برای مثال، وقتی میخواهید به یک جشن تولد یا قرار یک بازی در پارک یا خانهٔ یکی از اقوام بروید، افرادی را که کودکتان میشناسد و افراد جدیدی را که ممکن است ملاقات کند برایش نام ببرید.
آهسته پیش بروید: انتقال و تغییر برای هر کسی دشوار است، اما برای کودکان نوپا دشوارتر است. به جای اینکه کودک نوپای خود را به محیط غریبهای هل بدهید یا اجازه دهید غریبهها خیلی به او نزدیک شوند، رویکرد آهسته و تدریجیتری را امتحان کنید. به عنوان مثال، اگر وقتی او را برای یک بازی جایی مینشانید، وحشت یا گریه میکند، بهتر است اول بگذارید در دامن امن شما بنشیند و از آنجا بازی را شروع کند. وقتی کمی احساس آسودگی پیدا کرد، میتوانید چند دقیقه کنار او بازی کنید و بعد کمی کنارتر بروید؛ یادتان باشد در تمام مدت شاد و راحت با او صحبت کنید. در نهایت، خواهید دید که میتوانید چند متر دورتر از او روی یک صندلی بنشینید.
جدایی را تمرین کنید: با کمی نقش بازی کردن، به کودک نوپای خود بیاموزید که چگونه با غیبت شما کنار بیاید. وقتی او استراحتش را کرده است و روحیهٔ بازیگوشی دارد، تایمری را روی یک دقیقه تنظیم کنید و از اتاق خارج شوید. از کودک بخواهید که در این مدت به ساعت نگاه کند و به محض زنگ زدن دوباره در اتاق ظاهر شوید. اگر تماشای رفتن شما برایش خیلی سخت است، خودتان در اتاق بمانید و او را بیرون بفرستید. سپس هرچه اعتماد به نفس او افزایش مییابد، زمانی را که از هم جدا میشوید، کمکم طولانیتر کنید. این تمرین به کودک نوپای شما کمک میکند تا توالی را درک کند. بنابراین، دفعهٔ بعد که از او جدا میشوید، ترتیب وقایع را درک خواهد کرد، یعنی شما میروید، زمان میگذرد و شما دوباره برمیگردید. دانستن اینکه باید انتظار چه چیزی را داشته باشد، تحمل این جدایی را برایش راحتتر میکند.
بدون خداحافظی ترکش نکنید: اگر جدا شدنهای معمولی از کودک نوپایتان با گریههای مضطربانهٔ او همراه است، شاید وسوسه شوید که وقتی او مشغول کاری است و حواسش نیست بیرون بروید، اما هرگز این کار را نکنید! این کار تنها باعث میشود که او بیشتر به شما بچسید، زیرا کودک حالا میداند که هیچوقت نمیتواند تشخیص دهد که شما چه وقتی بیخبر دوباره ناپدید میشوید! درعوض، مدتی به او فرصت دهید تا آرام شود و سپس به سرعت و با رویی گشاده خداحافظی کنید. خداحافظیهای طولانی و شکنجهآوری با ترکیبی از این جملات که: «مامان خیلی خیلی دلش برات تنگ میشه!»، فقط جداییها را برایش سختتر میکنند. فراموش نکنید که به کودکتان یک چارچوب زمانی نیز بدهید. مثلاً به او بگویید: «مامان باید الان بره، اما بعد از اینکه تو ناهارت رو خوردی و یه کوچولو خوابیدی برمیگردم.»
شیء محبوبش را به او بدهید: یک پتو، حیوان عروسکی یا اسباببازی نرم محبوب، بسیاری از کودکان را در طول جداییهای روزانه و ترسهای شبانه تسکین داده است. اگر کودک نوپای شما کمکم نسبت به یک شیء خاص علاقه پیدا میکند، این دلبستگی را تشویق کنید، چون هر وقت آن را در آغوشش داشته باشد، دنیای بزرگ و بد، کمی کمتر ترسناک به نظرش میرسد.
ترسهای شبانهاش را تسکین دهید: اگر کودک نوپایتان نگران است که هیولاها زیر تختخوابش پنهان شده باشند، به او اطمینان دهید که شما از او محافظت میکنید. اتاقش را تا آنجا که ممکن است دنج و راحت کنید. برای روشن کردن گوشههایی که سایهها در آن کمین کردهاند، یک چراغخواب با رنگی شاد بخرید. یک عکس کارتونی یا شکلکهای خندهدار روی در کمدش نصب کنید و بگویید که او با لبخندش تمام خوابهای بد را دور میکند. سعی کنید کودک نوپایتان را به تماشای سریالهای تلویزیونی، فیلمها یا کتابهای ترسناک ننشانید، چون این موارد فقط باعث تشدید ترسهای شبانه میشوند.
یک برنامهٔ روتین قبل از خواب داشته باشید: قبل از خواب شب، یک زمان کافی برای شستن دست و پاها، داستان خواندن و نوازشهای قبل از خاموش کردن چراغ بگذارید و هر شب آن را انجام دهید. برای اینکه به کودکتان کمک کنید با آرامش به خواب برود، سعی کنید شبهای او تا آنجا که ممکن است آرام و بیدردسر باشد. برای مثال، در این زمانها مسائل حساس و مشاجرهآمیز را با همسرتان مطرح نکنید.
کمکش کنید بر ترسش غلبه کند: وقتی کودک نوپایتان کابوس میبیند، به او اطمینان دهید که هر قدر هم که کابوسش واضح به نظر آمده باشد، اما اصلاً واقعی نیست. او را بغل کنید و پیشتش را ببوسید یا با دست نوازشش کنید و تا زمانی که برای خوابیدن به اندازهٔ کافی آرام شده باشد، کنارش بمانید. اگر به اندازهای بزرگ شده است که بتواند آنچه را در کابوسهایش اتفاق میافتد بیان کند، در طول روز و وقتی که دیگر خیلی ترسناک به نظر نمیرسند، در مورد آن با هم صحبت کنید. مثلاً بپرسید: «فکر میکنی تو خوابهای ترسناکت چه کاری میتونی برای کمک به خودت انجام بدی؟» برای مثال، اگر فرد ترسناکی او را تعقیب میکند، به او پیشنهاد کنید که از پلیس بخواهد آن فرد را تعقیب و دور کند. اگر فرزندتان معتقد است که آن مرد بد میتواند پرواز کند، از میان دیوارها بگذرد یا به هر شکل توانایی او در محافظت از خودش را غیرممکن کند، شما هم از «تفکر جادویی» کمک بخواهید. هنگام خواب، یک چوب جادویی خیالی را در هوا تکان دهید تا موجودات شرور را دور کنید و او را از آسیبها محافظت کنید.
با قصههای تخیلی تسکینش دهید: ساختن یک داستان میتواند راهی فوق العاده برای توضیح چیزهای ترسناک باشد. برای مثال، وقتی کودک نوپایتان هنگام طوفان و رعدوبرق میلرزد، قصهای در مورد یک موجود جادویی مهربان و بیآزار که رعد و برق را ایجاد میکند برایش بسازید.
حس شجاعتش را تقویت کنید: دستاوردهای کودک نوپای خود را، هر قدر هم که کوچک باشد، تحسین کنید. برای مثال، با تشویق او هنگامی که جرأت میکند وارد وان حمام شود اعتماد به نفسش را تقویت کنید. با این راهکارها، کمکم حتی ممکن است آنقدر احساس شجاعت کند که همراه شما توی استخر بپرد.
از مسخره کردنش بپرهیزید: مسخره شدن یا سرزنش شدن کودک به خاطر ترسهایش باعث نمیشود که ترس از بین برود. در واقع، این کار به احتمال خیلی زیاد فقط ترس آنها را افزایش میدهد.
از او نخواهید که به زور قوی باشد: برخی والدین فرزندان خود را تحت فشار میگذارند تا قبل از اینکه آماده باشند مستقل شوند، اما این راهکار تقریباً به طور حتم نتیجهٔ عکس میدهد. برای مثال، اگر کودک نوپای وحشتزدهٔ خود را تحت فشار بگذارید که از سرسرهٔ شهربازی سر بخورد، او نه تنها احساس بدی در مورد خودش پیدا میکند، بلکه علاوه بر سرسره، از شما هم میترسد. پس بگذارید او حس استقلال را به طور طبیعی و با سرعت خاص خودش پیدا کند.
طبیعت و سرشت فرزندتان را بپذیرید: هر کودکی نوعی خلقوخو یا شخصیت ذاتی دارد و برخی کودکان ذاتاً مضطرب هستند. از کودک نوپای خود انتظار نداشته باشید که مانند خواهر یا برادر بزرگتر بیباکش یا هر بچهٔ شجاع دیگری باشد. فرزند شما ممکن است همیشه نسبت به چیزهای خاصی حساس باشد و این هیچ ایرادی ندارد. نقش شما این است که او را بپذیرید و کمکش کنید تا راههایی برای مقابله با ترسهایش پیدا کند.
صبور باشید: اگر کودک نوپای شما احساس ترس و اضطراب دارد، به او نشان دهید که شما آنجا هستید تا به او کمک کنید با آن روبهرو شود، حتی اگر این بدان معناست که شما باید هر کاری را که انجام میدهید رها کنید و به او رسیدگی کنید. وقت گذاشتن از برنامهٔ روزمرهٔ شلوغتان برای تسکین کودک نوپا تا زمانی که حالش بهتر شود، تأثیر زیادی در جهت ایجاد حس امنیت در او خواهد داشت. این احساس امنیت میتواند به کودک کمک کند تا به مرور با اطمینان بیشتری با ترس و اضطرابهای خود روبهرو شود.
الگوی خوبی باشید: فرزندتان از رفتارهای شما سرنخ میگیرد. اگر وقتی کابوس میبیند فوراً به اتاقش هجوم ببرید، وقتی بازی میکند همیشه دور و برش پرسه بزنید یا هر بار که او با چالشی روبهرو میشود اعلام کنید که: «الان همه چی خوبه، چون مامان اینجاست!»، شما فقط این تصور را که چیزی برای ترسیدن وجود دارد و اینکه شما تنها کسی هستید که میتوانید از او محافظت کنید، در او تقویت خواهید کرد. از طرف دیگر، اگر با اطمینان و با آرامش به موقعیتهای جدید و غیرمنتظره نزدیک شوید، کودکتان هم در نهایت یاد میگیرد که همین کار را انجام دهد.
از آنجا که کودکان نوپا، احساساتی خیلی شدید و قوی نسبت به همه چیز دارند، حتی اضطراب نرمال هم ممکن است از نظر شما خیلی شدید به نظر بیاید. با این حال و بهطورکلی، ترسهای کودک نوپا فقط زمانی جای نگرانی دارند که او را از جنبوجوش بیندازند، برنامهٔ خوابش را مختل کنند، باعث علائم فیزیکی مانند دلدرد شوند یا لذت بردن از بودن در کنار خانواده و دوستان را کم کنند. اگر فرزندتان علیرغم تلاشهای شما هنوز مضطرب و ترسیده است، با پزشک کودک خود یا یک مشاور کودک که در زمینهٔ کار با کودکان خردسال تخصص دارد مشورت کنید.