نادیده گرفتن: چرا یک کودک دو ساله به حرفتان گوش نمیدهد و چه باید کرد؟
نادیده گرفتن شما توسط کودکان یکی از مواردی است که احتمالاً کم ندیدهاید، اما چرا اتفاق میافتد و در مورد آن چه باید کرد؟ در این مطلب با علل و راهکارهای برخورد با کودک وقتی حرف شما را نادیده میگیرد آشنا شوید.
چرا کودکان دو ساله شما را نادیده میگیرند؟
از کودک خود میخواهید جوراب کثیفش را که از زمین برداشت برای شما بیاورد، اما کودک به جای تحویل آن، جوراب در دست به سمت دیگری میرود. چرا فرزندتان شما را نادیده میگیرد؟
میدانیم چقدر این کار بچهها کلافهکننده است، اما هر قدر هم که این رفتار کلافهکننده باشد، آن را به زندگی با یک کودک دو ساله ارتباط دهید تا آرام شوید. هدف اصلی کودک شما در زندگی کشف و به دست آوردن استقلال است و نادیده گرفتن شما بخشی از این فرایند است> پس آرام بمانید و نفس عمیق بکشید!
علاوه بر این، کودک دو ساله مهارتهای ابراز وجود خود را با شخصی که بیش از همه مورد اعتمادش است، یعنی شما تمرین میکند. همچنین این را نیز در نظر بگیرید که کنترل تکانهٔ او هنوز تکامل نیافته است.
بنابراین، اگر به او بگویید با دم گربه بازی نكند، احتمالاً دم گربه تمام فکر و ذکر او خواهد شد. البته، در جایی فرزند شما مجبور است به حرفتان گوش کند. نکتهٔ کلیدی این است که او را به همکاری وادارید و در عین حال به او فضای کافی برای تمرین استقلال تازهاش بدهید.
وقتی کودکتان شما را نادیده میگیرد چه کار کنید؟
وقتی کودکتان شما را نادیده میگیرد چطور باید با او برخورد کنید؟ راهنماییهای زیر به شما کمک میکند:
شفاف و واضح درخواست کنید: مطمئن شوید که درخواستهای شما مشخص و شدنی است. گفتن «اتاقت رو تمیز کن!» نه تنها مبهم است، بلکه یکسره فراتر از تواناییهای یک کودک دو ساله است. اما «لطفاً کفشهات رو بذار تو کمد» بیشتر با سرعت و توانایی او تطابق دارد. همچنین به جای اینکه به کودکتان بگویید غذا آماده است، از او بخواهید دستهایش را بشوید و پشت میز بنشیند.
وقت بگذارید: اگر دقایقی وقت بگذارید و یک کار جدید را به او یاد دهید، هم شما و هم کودک خردسالتان از آن سود خواهید برد. برای مثال، فرض نکنید که او میداند عروسکها چگونه باید روی قفسه چیده شوند، مگر اینکه اهمیتی ندهید اگر روی هم تلنبار شوند، پس به شکل عملی به او نشان دهید و بگویید: «عروسکها دوست دارن کنار هم بنشینن و به اتاق تو نگاه کنن.»
درخواستهای خود را ساده بگویید: ممکن است کودکتان به این دلیل شما را نادیده بگیرد که نمیفهمد چه کاری از او میخواهید. در دو سالگی، کودکان به دستورالعملهایی شامل یک یا دو بخش بهتر پاسخ میدهند. مثلاً گفتن «لطفاً برو طبقهٔ بالا، کفشهات رو پیدا کن» یا « لطفاً بیا پیش مامان و کنارم بشین» برای آنها قابل فهم است.
سر حرفتان بمانید: اگر از کودک دو سالهٔ خود خواستید که دستمال کثیفی را برای شما بیاورد و او امتناع کرد، وانمود نکنید که این اتفاق نیفتاده است، بلکه بروید و دستمال را از او بگیرید. به همین ترتیب، وقتی به او میگویید از سر میز بلند شود و او شما را نادیده میگیرد، بلافاصله خودتان او را پایین بیاورید.
به کودک خود انگیزه بدهید: واقعیت این است که همهٔ ما وسوسه میشویم که در چنین موقعیتهایی به کودکمان بگوییم: «چون من میگم!» اما روشهای بهتری برای ترغیب کودک به همکاری با درخواستهای شما وجود دارد. مثلاً به یاد داشته باشید که شما نمیخواهید کودکتان از روی ترس کاری را درست را انجام دهد، بلکه شما میخواهید او کار درست را انجام دهد چون خودش اینطور میخواهد. کودکان دو ساله عاشق خشنود کردن دیگران هستند، بنابراین تعریف و تشویق تأثیر زیادی در واداشتن او به انجام خواستههای شما دارد. به عنوان مثال بگویید: «یارین جان، خیلی بهت افتخار میکنم که سریع کفشهات رو پوشیدی» یا «وای، تو واقعاً شنوندهٔ خوبی هستی!»
او را تشویق کنید: شما میتوانید برای دنبال کردن دستورالعملها به کودک خود مشوقهایی بدهید. به عنوان مثال، بگویید: «وقتی عروسکها رو تو قفسه بذاری، میتونیم کتاب بخونیم». یک نکتهٔ مهم هم این است که نگویید: «اگر»، یعنی نگویید: «اگر عروسکها رو تو قفسه بذاری میتونیم کتاب بخونیم»، چون این یک جور شرط گذاشتن است.
همچنین میتوانید روش جدول و برچسب را امتحان کنید. برای مثال، برای هر بار پاسخ دادن به اولین درخواست، یک برچسب بگیرد و وقتی چهار یا پنج برچسب جمع کرد، یک کتاب جدید دریافت کند. اما یادتان باشد از پاداشهای ملموس مانند برچسب یا اسباببازی زیاد استفاده نکنید. شما نمیخواهید فرزندتان هر وقت خواستهٔ شما را انجام میدهد انتظار پاداش داشته باشد یا در صورت دریافت نکردن پاداش از انجام آن امتناع کند.
از جایگزینهای نه استفاده کنید: اگر وقتی به کودکتان «نه» میگویید شما را نادیده میگیرد، شاید به این دلیل است که این حرف را خیلی زیاد میشنود. رویکردهای دیگر را امتحان کنید. مثلاً به جای اینکه با عصبانیت بگویید: «نه! الان نمیتونی آبنبات بخوری!» بگویید: «میتونی یه سیب یا کیوی بخوری» یا «بعد از نهار میتونی یه آبنبات بخوری». وقتی به کودکی حق انتخاب میدهید، به او این فرصت را میدهید تا به شکلی قابل قبول خواست خود را اعمال کند.
بیشتر و بجا بله بگویید: هر وقت میتوانید بله بگویید و از هر فرصتی برای تشویق و نه دلسرد کردنش استفاده کنید. به عنوان مثال، اگر او برای سرسرهٔ جدید و بزرگتر پارک هیجانزده است، بگویید: «البته که میتونی امتحانش کنی!» یا «بیا با هم امتحانش کنیم». هر دو گزینه بسیار مثبتتر از گفتن «نه، تو برای این کار خیلی کوچیکی» است.
طبیعتاً، مواقع زیادی خواهد بود که باید با قاطعیت کامل مانع از دویدن او به خیابان یا بازی کردن با ست چایخوری چینی مادربزرگ شوید. نکته این است که، «نبردهای خود را انتخاب کنید» و تنها زمانی قاطعانه ایستادگی کنید که ضروری است. اگر محیطی ایمن و هیجانانگیز فراهم کنید، مثلاً مکانهای مخصوص کودکان و نه یک موزهٔ عمومی، کودک شما میتواند استقلال خود را با محدودیتهای کمتری اعمال کند.
او را درک کنید: تصور کنید که در حال خواندن یک رمان یا حرف زدن با یکی از دوستانتان هستید که ناگهان به شما دستور داده میشود کاری را که انجام میدهید متوقف کنید، زیرا کار دیگری باید همین حالا انجام شود. واقعیت این است که ما همیشه وقت نداریم بچههای خود را با زبانبازی به ماشین بکشانیم یا از آنها خواهش کنیم که دستهایشان را بشویند.
اما هر زمان که امکانپذیر باشد، واقعاً مفید است اگر قبل از اینکه کودک خود را به فعالیت بعدی هدایت کنید، به او یک اخطار قبلی بدهید. مثلاً: «عزیزم ما چند دقیقهٔ دیگه میریم، پس سعی کن کارت رو تموم کنی.» اگر کودک شما مانند بیشتر بچههای دو ساله باشد، با وجود اخطار هم از اینکه مجبور است عروسکها یا کتاب رنگآمیزی خود را کنار بگذارد، خوشحال نخواهد بود اما حداقل اخطار منصفانهای گرفته که زمان تغییر موقعیت فرا رسیده است.
در آخر این نکته را هم بدانید که اگر به نظر میرسد کودکتان بیشتر اوقات شما را نادیده میگیرد و کمتر گوش میدهد، یا کنارهگیر به نظر میرسد و ارتباط چشمی برقرار نمیکند، با پزشک خود در مورد این مشکل صحبت کنید. پزشک ممکن است تست شنوایی یا دیگر ارزیابیهای تکاملی را توصیه کند.