کودک راستگو: چطور صداقت را به کودک دو ساله آموزش دهید
یک کودک دو ساله درک واضح و روشنی از راست و دروغ ندارد. اما چگونه باید کودک را تشویق به راست گفتن کنیم؟ در این مطلب با این موضوع که چگونه صداقت را به کودکان دو ساله معرفی کنید آشنا خواهید شد.
درک یک کودک دو ساله از راست و دروغ
مرز بین حقیقت و دروغ برای یک کودک دو ساله، مرزی مبهم و ناروشن است. فرزند شما تا سه یا چهار سالگی قادر به درک مفهوم حقیقت، یعنی چیزی که توسط واقعیتها پشتیبانی میشود، نخواهد بود و بنابراین او دروغ گفتن را نیز درک نخواهد کرد. اگرچه او میتواند مسئول رفتار خود تلقی شود، اما واقعاً نمیتواند برای دروغ گفتن در مورد آن رفتار دارای مسئولیت تلقی شود، زیرا او نمیفهمد دروغ گفتن چیست.
در طول این سال، تخیل روی او سلطه دارد و آرزواندیشی نقش مهمی ایفا میکند. آرزواندیشی یا تفکر آرزومندانه یعنی شکلگیری یک باور و تصمیمگیری بر پایهٔ مطالبی که شاید خوشایند به نظر آیند، ولی به دور از شواهد و منطق و واقعیات هستند. پس اگر چیزی در خیالات او اتفاق بیفتد، به واقعیت تبدیل میشود. هنگامی که کندن پای عروسک برادرش را کلاً انکار میکند، علیرغم این واقعیت که شما مچ او را در حین این عمل گرفتید، انکار او تا حدی از روی آرزواندیشی و تا حدی از روی ترس است. او میداند که شما احتمالاً به دلیل کاری که انجام داده است عصبانی میشوید و حالا آرزو میکند که ای کاش این کار را نکرده بود. اعتراف گرفتن از او در این سن کمتر مهم است تا کمک به او برای تشخیص اشتباهی که در شکستن اسباببازی مرتکب شده است.
راهکارهایی برای تشویق کودکان دو ساله به راستگویی
برای ترغیب و تشویق کودکان به راست گفتن و پرهیز از دروغ راهنماییهای زیر را بدانید:
وقتی جواب را میدانید از پرسیدن خودداری کنید: در مورد یک کودک دو ساله مهم است شرایطی را ایجاد نکنید که عملاً او را به دروغگویی ترغیب میکند. البته که وقتی خطخطیهای قرمز را روی دیوار آشپزخانه میبینیم، همهٔ ما وسوسه میشویم که به سمت کودک دو سالهٔ خود برگردیم و با غضب بگوییم: «تو این کار رو کردی؟» فرزند شما حتی وقتی هنوز مدادرنگی را در دست دارد، احتمالاً جواب میدهد: «نه»، زیرا میترسد که گفتن «بله» شما را حتی عصبانیتر کند. به جایش سعی کنید بگویید: «چقدر بد شد که این اتفاق افتاده! حالا باید یه چیزهایی در مورد دیوارها یاد بگیریم». سطل آب و اسفنجی بیاورید و شروع به پاک کردن دیوار کنید، دست فرزندتان را هدایت کنید تا در این کار به شما کمک کند. وقتی کار تمام شد، او «صاحب» آن دیوار میشود و با خود فکر میکند: «این دیوار ماست و ما میخوایم تمیز نگهش داریم!» در نتیجه هیچ خشمی از دروغ وجود نداشته است و او مسئولیتپذیری میآموزد. با این حال، تعجب نکنید اگر او روز بعد دوباره دیوار را خطخطی کرد، فقط برای اینکه دوباره بتواند آن را تمیز کند، چون برای کودکان دو ساله برخلاف والدین، کارهای خانگی تنوع جذابی ایجاد میکنند، اما خیالتان آسوده باشد که تازگی این کار خیلی زود از بین میرود.
به گفتن حقیقت پاداش بدهید: اگر فرزندتان به انجام کار اشتباهی اعتراف کرد، به این واقعیت که او حقیقت را گفته است پاسخ مثبت بدهید. مثلاً بگویید: «ازت متشکرم که بهم گفتی! میدونم این کار سخت بود» و سپس اشتباه پیشآمده را با هم اصلاح کنید. ولی اگر فقط با عصبانیت و تنبیه پاسخ دهید، چرا کودکتان باید حقیقت را به شما بگوید؟
الگوی خوبی باشید: بهترین راه برای آموزش راستگویی، راستگو بودن است، بنابراین به وعدههایی که میدهید عمل کنید. اگر به فرزند دو سالهٔ خود میگویید: «ما بعد از ناهار میریم پارک»، پس بعد از صرف غذا از در بیرون بروید یا اینکه اگر احتمالی وجود دارد که نتوانید به قول خود وفا کنید، در وهلهٔ اول از دادن آن خودداری کنید.
بگذارید خیالپردازی کند: اگر در راه بردن فرزند بزرگترتان به کلاس زبان، کودک دو سالهٔ شما اعلام میکند: «من توی مدرسه، کلاس زبان هم میرم.»، شما میدانید که او فقط در تلاش است تا از خواهر عزیز خودش تقلید کند، بنابراین به جای سخنرانی در مورد اهمیت گفتن حقیقت، با لحن کسی که تحت تأثیر قرار گرفته پاسخ دهید: «واقعاً؟» و بگذارید راجع به این هوسش کمی داستان ببافد. اگر فرزند بزرگتر شما تردید خود را نشان میدهد، به او یادآوری کنید که وقتی کوچکتر بود، شما در مورد خیالپردازیهای او نیز همین کار را میکردید.