با چند تغییر مهم، مسئولیتپذیری را به کودکان پنج تا هشت ساله یاد بدهید
آیا کودک شما مسئولیتپذیر است؟ چطور مسئولیتپذیری را به بچههای پنج تا هشت سال یاد بدهید؟ در این مطلب با نحوهٔ یادگیری و آموزش پذیرش مسئولیت به کودکان پنج تا هشت سال آشنا شوید.
درک کودک پنج تا هشت ساله از مسئولیتپذیری چیست؟
یک کودک پیشدبستانی از نظر تکاملی آمادگی لازم برای تمرکز روی هدف والاتر یا درک نقش خود در خانواده را ندارد، چه برسد به نقش او در جامعه، با این حال میداند که خودش مرکز جهان است! کودک همچنین برای کارهای خانگی پیچیده یا برای اجرای برنامۀ روتین خود آماده نیست. اما میخواهد به اندازۀ شما پرمشغله و مهم به نظرش باشد. بنابراین اگر وقتی در تلاش برای انجام کارهایتان هستید فرزندتان همیشه لای دست و پای شماست، نگاه مثبتی به آن داشته باشید. این تمایل زمینهساز رفتارهایی خواهد شد که او را به یک نوجوان و بعدتر بزرگسال مسئولیتپذیر تبدیل میکند.
اگرچه کودک پنج ساله به طور فزایندهای آگاهی اجتماعی دارد، اما هنوز روی مشارکت بیشتر در اهداف والاتر یا درک نقش خود در خانواده یا جامعه تمرکز ندارد. به هر حال، او هنوز خود را مرکز جهان میداند! با این حال، فرزندتان اکنون آمادۀ انجام کارهای خانگی پیچیدهتر است و میتوان انتظار داشت که برخی وظایف را بدون یادآوری شما انجام دهد. از همه بهتر اینکه واگذاری وظایف منظم، سازماندهی و اتکا به خود را به او میآموزد و عزت نفس کودک را تقویت میکند.
بچههای دبستانی در انجام وظایف مختلف کاملاً توانا هستند و کمکم درک میکنند که چگونه برخی از کارهای خانگی، مانند جمع کردن زبالهها حتی بیرون از خانه و در طبیعت هم میتواند به نفع کل جامعه باشد. با این حال، به یاد داشته باشید که بیشتر بچهها انگیزۀ درونی زیادی برای مسئولیتپذیر بودن ندارند. بنابراین، ممکن است فرزندان شما همچنان به یادآوریهای گهگاهی نیاز داشته باشند. در این مرحله، بهتر است که بار بیش از حدی روی دوش فرزندتان نگذارید. بهتر است کارهای کمتری از او بخواهید اما مطمئن شوید که آن کارها را انجام میدهد.
چه کارهایی که میتوانید برای آموزش مسئولیتپذیری به کودک انجام دهید؟
وظایفی متناسب با سن کودک به او محول کنید
تکالیف خیلی دشوار فقط بچۀ پیشدبستانی شما را تحت فشار قرار میدهند. درخواست «اتاقت رو تمیز کن» او را خواهد ترساند و شاید حتی برای یک بزرگسال هم دلهرهآور باشد. اما «کفشهات رو توی جاکفشی بذار»، کاری قابل انجام است و شما از اینکه فرزندتان از انجام چنین کارهای سادهای چقدر غرور و اعتماد به نفس میگیرد، شگفتزده خواهید شد.
کودک پنج سالۀ شما آمادۀ انجام برخی وظایفی است که به خوداتکایی و قابل اطمینان بودن نیاز دارند. به عنوان مثال، او میتواند هر شب به حیوان خانگی شما غذا بدهد و نه فقط زمانی که از او درخواست میکنید و لباسهای کثیفش را هر شب قبل از خواب در سبد مخصوص قرار دهد.
یک بچۀ دبستانی میتواند هر روز تختش را مرتب کند، ظرفهای کثیف را در سینک ظرفشویی بگذارد یا آشپزخانه را جارو بزند. اگر از او سؤالاتی مانند «فردا توی کولهپشتیت چه چیزهایی لازم داری؟» و «امروز بعدازظهر برای کلاس شنا چه وسایلی لازم داری؟» بپرسید، یاد میگیرد از قبل برنامهریزی کند.
نشان دهید و بگویید
بهترین و شاید سختترین راه برای القای احساس مسئولیت این است که خودتان در قبال وسایلتان الگوی خوبی باشید. سوییچ اتومبیل خود را در جای مخصوصش بگذارید، نه روی میز اتاق نشیمن و مجلات و ژورنالهای خود را مرتب کنید، نه اینکه آنها را روی کاناپهها رها کنید. هنگامی که به فرزندتان وظایف کوچکی واگذار میکنید، دقیقاً به او نشان دهید که آنها را چگونه انجام دهد؛ هر روز، حداقل برای مدتی. گفتن «وقت چیدن میزه» برای او معنای کمتری دارد تا نمایش عملی این کار همراه با توضیحات لازمی به این شکل که: «ببین چطوری جلوی هر صندلی یه بشقاب روی میز میذارم و دستمال سفرهها هم همین طوری چیده میشن. میخوای به من تو این کار کمک کنی؟» اگر متوجه شدید وقت زیادی را صرف نشان دادن چگونگی انجام یک کار به فرزند پیشدبستانی خود میکنید، احتمال دارد که آن کار برای او خیلی پیچیده باشد.
اولویتها را مشخص کنید
فرزند پیشدبستانی شما برای یادگیری اینکه انجام کارها و وظایف بر بازی اولویت دارد خیلی کوچک نیست. بچۀ کودکستانی شما تا این سن احتمالاً میداند که کار معمولاً به بازی اولویت دارد اما هنوز هم باید این قانون ابتدایی را در ذهنش تقویت و تثبیت کنید. وقتی میگویید: «حتماً میبرمت پارک! ولی اول باید میز ناهار رو تمیز کنیم.» او منظورتان از این حرف را متوجه میشود یا «منم دوست دارم برم شنا ولی میدونی که بعد از ناهار اول باید آشپزخونه رو تمیز کنیم» در حین گفتن این توضیحات لحنی دوستانه و طبیعی داشته باشید و اذعان کنید که شما هم تفریح را ترجیح میدهید، در نتیجه فرزندتان میفهمد که شما نمیخواهید رئیسبازی درآوردید، بلکه فقط انتظار دارید که او با مسئولیتپذیری رفتار کند.
کارها را به بازی تبدیل کنید
چیزی دربارۀ جشنهای برداشت محصول میدانید؟ اینکه تمام مردم دهکده به برداشت محصول یک خانواده کمک میکنند و سپس همه با هم جشن میگیرند؟ همۀ ما وقتی کارها به شکلی سرگرمکننده و جمعی برگزار میشوند از انجام آنها بیشتر لذت میبریم. فرزندتان از وقت گذراندن با شما خوشحال میشود و درآوردن لباسها از لباسشویی را به عنوان یک کار نمیبیند. برای او بیرون آوردن لباسهای گرم و نرمشده و انداختن آنها داخل سبد یک سرگرمی است.
پس این سرمشق را دنبال کنید و درحالیکه گردگیری میکنید با موسیقی برقصید یا مسابقه بدهید تا ببینید کی بیشترین لگوها را جمع میکند. اگر کودک پنج سالۀ شما بتواند در هر گودالی که آب در آن جمع شده است بپرد و پا بکوبد، از کمک به شما در آبیاری باغچه بسیار خوشحال خواهد شد. اگر او را در مسابقهای به چالش بکشید تا ببینید چه کسی میتواند کتابها را سریعتر به قفسه برگرداند، احتمالاً سرعت کار خود را بیشتر میکند. اگر آب پاشیدن به خودش یا شما مجاز باشد، فرزندتان کاملاً مشتاق کمک به شما در شستن برخی چیزها در یک روز گرم خواهد بود.
از سرزنش دور بمانید
وقتی فرزندتان مکرراً آنچه را که از او انتظار میرود انجام نمیدهد، حفظ آرامش بسیار دشوار است. اما نطق کردن و مجازات به ندرت اثر میکنند؛ حداقل نه در درازمدت، و خودلگامی و کنترل نفس را به او نمیآموزند. در عوض، سعی کنید نظر خود را با طنز بیان کنید. بچههای مهدکودک «بیا وانمود کنیم» را خیلی دوست دارند.
مثلاً اگر کاسۀ غذایش را روی زمین گذاشته، به جای اینکه او را سرزنش کنید، کمی بعد طی همان روز ظرفی تمیز را بردارید و بگویید: «خوب، بیا وانمود کنیم این یه کاسۀ خالی باقی مونده از صبحانه است. با اون چیکار میتونیم بکنیم؟ ما میتونیم اون رو روی سرمون بذاریم! فکر خوبیه؟ درسته، نه! خوب، میتونیم اون رو تو وان حمام بندازیم! نه؟ میتونیم بذاریمش توی سینک ظرفشویی» او نه تنها از مسخرگی این بازی لذت میبرد، بلکه یاد میگیرد راهحلهای ممکن را مقایسه و ارزیابی کند.
نشانهها را تغییر دهید
یکی از کلافهکنندهترین جنبههای فرزندپروری این است که مجبورید هر روز یا چند بار در روز، یک حرف را تکرار کنید. وقتی فرزندمان وارد خانه میشود و بلافاصله لباسهایش را روی صندلی میاندازد فریاد میزنیم: «چند بار باید بهت بگم که کاپشنت رو آویزون کنی؟»، «چند بار باید بهت بگم که لباس چرکهات رو تو سبد بندازی؟» بعد هم طوری میشود که حتی خودتان تحمل شنیدن صدای خودتان را ندارید. اما چیزی که ممکن است متوجهش نشویم این است که او یاد گرفته به نشانۀ کلامی پاسخ دهد، حتی اگر این نشانه منفی باشد.
این موقعی است که اصطلاحاً باید نوار را برگردانید. پس به فرزند خود در قالب بازی بگویید: «یه بار دیگه برو بیرون. خوب، حالا بیا داخل و وقتی وارد شدی کاپشنت رو آویزون کن.» و وقتی این کار را انجام میدهد، هورا بکشید. حالا محرک «ورود به خانه» به جای درخواست شفاهی شما به آن نشانۀ یادآوریکننده تبدیل میشود و آموزش رفتارهای جدید به او در واقع میتواند سرگرمکننده باشد.
یک برنامۀ روتین ایجاد کنید
اگر روال روتینی را از سن پایین شروع کنید، بچۀ پیشدبستانی شما مسئولیتپذیری را راحتتر یاد میگیرد. به او بیاموزید که لباسهای کثیف خود را در سبد مخصوصش قرار دهد و بعد از هر حمام کمک کند اسباببازیهای مخصوص وانش را جمع کنید. او متوجه خواهد شد که کارهای خانگی جزئی از زندگی روزمره هستند، نه چیزی که بزرگترها طبق هوا و هوسشان به کسی محول میکنند.
درسها و پیامها را به شکل مثبت جملهبندی کنید
برای ایجاد مسئولیتپذیری در بچههای پیشدبستانی از آنچه ااصطلاحاً «قانون مادربزرگ» مینامند استفاده کنید. قانون مادربزرگ روشن میکند که خانۀ شما قوانینی دارد که همه از آنها پیروی میکنند. بنابراین به جای صدور اولتیماتوم «اگه این کار رو نکنی، پس نمیتونی ...» قانون مادربزرگ میگوید: «وقتی کارهایی رو که باید انجام بدی انجام دادی، بعدش میتونی کاری رو که میخواستی انجام بدی.»
اگر فرزند شما میگوید: «من میخوام تو حیاط خلوت بازی کنم» پاسخ دهید: «وقتی پازلهات رو جمع کردی یا تکالیفت رو انجام دادی، بعدش میتونی بری بیرون بازی کنی». اما از سوی دیگر، با گفتن: «اگه اسباببازیهات رو جمع کنی، بهت یه آبنبات جایزه میدم« یا «اگه تکالیفت رو تموم کنی، میبرمت سینما»، در واقع دارید برای انجام کاری که باید نرمال تلقی شود به بچۀ خود رشوه میدهید و این احتمال را پیش میآورید که او تصمیم بگیرد که بدون آن آبنبات یا گردش هم میتواند زندگی کند و بدین ترتیب از مرتب کردن اسباببازیهای خود یا انجام تکالیفش شانه خالی کند.
به کودکتان فرصت بدهید
شما ممکن است محض راحتی خود وسوسه شوید که بشقاب او را خودتان بردارید و توی سینک بگذارید یا لباسهای فرزندتان را بردارید و خودتان درست تا کنید. سعی کنید در برابر این میل مقاومت کنید. در عوض، بیشتر روی تلاشهای فرزند خود تمرکز کنید، نه دستاوردهای واقعی او. فرزندتان ممکن است نتواند یک کار را عالی و بینقص انجام دهد، اما انتقاد از او یا انجام دادن کارهایش به جای او فقط میلش به کمک را سرکوب میکند. به خودتان یادآوری کنید که تمرین کردن به کمال میرساند. سعی کنید پیشنهادهای خود را به شکلی دلگرمکننده بیان کنید: «بشقابت رو واقعاً خوب تمیز کردی. ولی من دوست دارم ظرفهای کثیف رو توی سینک ظرفشویی بذارم، نه روی کابینت.»
همچنین پیشنهادهای خود را با ملایمت و با الگو کردن خودتان بیان کنید: «خیلی خوب مرتب کردی. اما من سعی میکنم لباسهام رو به جای مچاله کردن تا بزنم، این باعث میشه چروک نشن». لحن شما به او کمک میکند تا بدون اینکه حالت دفاعی بگیرد و به شما بیاعتنایی کند، نکته را بفهمد.
انتظار فراز و نشیبهایی را داشته باشید
بچهها خرابکاری خواهند کرد و این بخشی از کودک بودن است. اما معمولاً وقتی میفهمند که الگویی وجود دارد، میتوانید حرفشنوی بیشتری انتظار داشته باشید. بنابراین اگر فرزندتان روز نهچندان موفقی در زمینۀ انجام کارهایش دارد، سعی کنید خشم یا ناامیدی خود را ابراز نکنید. فقط با ملایمت به او بگویید: «یادت هست که تو همیشه وقتی بازیت با کامیونهات تموم میشه اونها رو سر جاشون میذاری؟» یا «یادت هست که تو همیشه قبل از غذا، دستهات رو میشوری؟»
کارها را مستند کنید
شواهد بصری برای این گروه سنی خوب جواب میدهد. بنابراین یک جدول حاوی کارهای خانه را روی دیوار نصب کنید و هر بار که فرزندتان کار خود را انجام میدهد، برچسبی به آن بچسبانید. وقتی ۱۰ برچسب به دست آورد، میتواند یک فیلم خاص را تماشا کند یا دوستش را دعوت کند. این نوع ثبت وقایع به عنوان یک مشوق عمل میکند، اما نه رشوه. همچنین شواهد ملموسی از تلاشهای او ارائه میدهد که باعث میشود به این تلاشها افتخار کند.
او را غرق تعریف و تمجید کنید
تقویت مثبت به فرزند شما میآموزد که تلاشهایش مهم است و قدرشان دانسته میشود. با مصدایق مشخص از او تعریف کنید. مثلاً به جای «کارت خوب بود» بگویید: «خیلی خوب غذات گربه رو دقیقاً توی کاسه ریختی». وقتی مناسبت دارد، اشاره کنید که زحمات او دقیقاً چطور به همۀ اعضای خانواده کمک کرده است. مثلاً بگویید: «حالا که تو قاشقها رو روی میز گذاشتی، همه میتونیم فوراْ غذا بخوریم. بیایید بشینیم».
بگذارید پیامدها را تجربه کند
اکنون زمان آن است که اجازه دهید بچۀ کودکستانی شما با نتایج انتخابهایش مواجه شود؛ مادامی که پیامدها خشن یا خطرناک نباشد. اگر وظیفهاش بوده که کولهپشتی خود را برای کلاس شنا آماده کند و حولهاش را فراموش کرده است، با رساندن یک حوله او را «نجات» ندهید. میتوانید با دردسرش همدلی کنید و بگویید: «متأسفم که سردته، چطوری میتونی یادت بیاری که دفعۀ بعد حولۀ خودت رو بیاری؟» او ممکن است چند دقیقه بلرزد، اما دفعۀ بعد یادش میماند.
خلق و خوی فرزندتان را در نظر بگیرید
اگر کودک پنج سالۀ شما به طور مداوم وظایف خود را انجام نمیدهد، عقبنشینی کنید و در نظر بگیرید که شاید به کمک بیشتری نیاز دارد. شروع یک پروژه برای بسیاری از بچهها سخت است و اگر فرزند شما کمی منفعل باشد، ممکن است برای شروع به کمکتان نیاز داشته باشد. سپس کنار بکشید و اجازه دهید خودش به تنهایی ادامه دهد. اگر زود کلافه و مضطرب میشود، مطمئن شوید که راهنماییها و توضیحات شما برای آن پروژه کاملاً واضح و روشن است.
اگر فرزندتان از نوع سرسخت و یکدنده است، سعی کنید آن تکلیف را به لحن خونسرد و بدون اعمال فشار ارائه دهید، نه به عنوان یک دستور. همچنین میتوانید او را در مسابقهای به چالش بکشید: «شرط میبندم نمیتونی ظرفها رو قبل از اینکه من لیوانها رو بردارم، جمع کنی».