چطور با کودک در مورد بیماری یکی از اعضای خانواده صحبت کنید
وقتی فردی از خانواده یا در اطراف شما به شدت بیمار است چگونه با کودک خود صحبت کنید؟ در این مطلب با حرف زدن دربارهٔ بیماری یکی از اطرافیان یا والدین با کودکان و پاسخ به سؤالات کودک در مورد بیماری آشنا شوید.
درک کودکان از بیماری چیست و چه چیزی باید بدانند
از آنجا که درک یک کودک زیر پنج سال یا پیشدبستانی از بیماری محدود به فینفین و سرفه است، در ارتباط با خبر بیماری یک شخص، واکنشی شبیه بزرگسالان نشان نخواهد داد. کودکان دو و سه ساله ممکن است هیچ پاسخی نداشته باشند، یا اگر تغییری در فضای خانه احساس کنند، ممکن است با پسرفت، مثلاً مکیدن انگشت شست یا المشنگه واکنش نشان دهند.
کودک ممکن است گریه کند یا برود و سپس کاری احمقانه انجام دهد! پس شوکه نشوید، چون در این سنها طیف وسیعی از واکنشها وجود دارد. این احتمال هم وجود دارد که کودک شما تنها در صورتی واکنش نشان دهد که بیماری روی روال روتین زندگی او تأثیر بگذارد، مثلاً با تغییر در شخص یا والدی که با او بازی میکند یا او را به پیشدبستانی میبرد.
والدین گاهی اوقات فکر میکنند که با بیخبر نگه داشتن کودک از بیماری یک نفر، از او محافظت میکنند اما اگر این بیماری چیزی است که کودکتان معمولاً به خاطر تفاوت در ظاهر فرد یا تغییر عمده در روال زندگی خانه متوجهش میشود، پس او باید بداند چه خبر است. این واقعیت، به ویژه اگر بیماری احتمالاً به بستری شدن در بیمارستان یا مرگ منجر میشود، صدق میکند. اما اگر اعضای خانواده غمگین هستند، یواشکی پچپچ میکنند یا روال روتین زندگی مختل شده است، بچههای پنج تا هشت ساله متوجه خواهند شد. فرزندتان به پاسخهای ساده و صادقانهای به سؤالاتش احتیاج دارد و نیاز دارد که به او اطمنان بدهند در امان است، از او مراقبت خواهد شد و همه تلاش میکنند تا به خوب شدن بیمار یا حداقل بهتر شدن حالش کمک کنند.
همچنین اگر بیمار یکی از والدین است، یک کودک دبستانی میتواند فکر کند که او به نحوی مقصر است. باید به این بچه اطمینان داد که بیماری تقصیر او نیست. او ممکن است با کنارهگیری، کابوس دیدن، یا ایجاد اختلال در مدرسه واکنش نشان دهد. حتی اگر شخص بیمار از نزدیکان کودک نیست، مثلاً یک همسایه یا یکی از معلمهایش است، باز هم او احتمالاً مضطرب خواهد شد و نگران میشود که والدینش نیز ممکن است بیمار شوند و بمیرند. اما چه کار باید کرد؟
صحبت با کودک در مورد یک بیماری جدی را چطور شروع کنید
بیایید ببینیم چطور حرف از بیماری یکی از اطرافیان کودک را شروع کنید و چه بگویید:
فکر کنید: ابتدا به آنچه باید بگویید و اینکه چه کسی آن را بگوید فکر کنید. کلمات و جملههایتان را با صدای بلند تمرین کنید: «مامانبزرگ با یه بیماری به اسم سرطان مریض شده» یا «قلب بابا بیماره و دکترها دارن تلاش میکنن که حالش بهتر شه». توضیحات را کوتاه و ساده نگه دارید و سپس با توجه به واکنش فرزندتان بیشتر توضیح دهید. نشان دادن احساسات و گفتن اینکه شما ناراحتید اشکالی ندارد اما اگر فکر میکنید به گریه خواهید افتاد، بهتر است شخص دیگری این کار را انجام دهد.
هر گونه تغییر در برنامۀ روتین را اعلام کنید: کودکان کوچک خودمحورند و بیشتر به این فکر میکنند که بیماری چه تأثیری روی خود آنها میگذارد. دربارۀ هر گونه تغییر در برنامۀ روزمره توضیح دهید و به کودک اطمینان دهید که همیشه و در همه حال از او مراقبت میشود.
میزان درک کودک را در نظر بگیرید: کودک پیشدبستانی شما پیش خود فرض میکند که اگر کسی بیمار باشد، مقداری دارو، مقداری استراحت و بوسهای بر پیشانی آن را درمان خواهد کرد. شاید مجبور باشید بارها و بارها توضیح دهید که ممکن است فرد بیمار تا مدتها حالش خوب نشود.
کودک خود را برای هر گونه تغییر در رفتار فرد بیمار آماده کنید: در ارتباط با آلزایمر یا زوال عقل، کودکان میتوانند نگران شوند اگر مثلاً مادربزرگشان آنها را نشناسد، پس آنها را با توضیحی شبیه این: «مادربزرگ به بیماری آلزایمر مبتلاست. این باعث میشه بعضی چیزها رو فراموش کنه، اما هنوز هم تو رو دوست داره و میخواد ببیندت» آماده کنید.
اطمینان خاطر واقعبینانه بدهید: میتوانید چیزی مانند این بگویید: «مامان دکترهای خوبی داره و افراد زیادی ازش مراقبت میکنن». اما فکر خوبی نیست که بگویید همه چیز درست خواهد شد، مگر اینکه از آن مطمئن باشید. همچنین اگر مثلاً معلمش بیمار است شما میتوانید بگویید: «خانم معلم دکترهای خوب و دوستان و نزدیکان زیادی داره که ازش مراقبت میکنن. ما واقعاً امیدواریم حالش بهتر بشه، اما امکان هم داره اینطور نشه».
آمادۀ گفتوگوی دوباره و دوباره باشید: انتظار نداشته باشید که یک مکالمه داشته باشید و کار تمام شود. سؤالات فرزندتان به مرور زمان مطرح خواهد شد. ممکن است مجبور شوید بیش از یک بار توضیح دهید که فردی هنوز بیمار است و شاید تا مدتی حالش بهتر نشود. نیازی نیست اطلاعاتی بیشتر از آنچه فرزندتان میخواهد بدهید، چون احتمالاً جزئیات مربوط به داروها و درمان اطلاعات بیش از حدی خواهد بود.
توضیح دهید بیمارستان کجاست: اگر کسی از نزدیکان شما به بیمارستان میرود، کودک خود را با توضیحی ساده آماده کنید: «مادربزرگ به بیمارستان میره، جایی که دکترها و پرستارها از داروها برای بهتر کردن آدمها استفاده میکنن». بیمارستانها میتوانند برای بچههای پیشدبستانی از چیزی که برای بقیۀ ما هست تهدیدآمیزتر و ترسناکتر باشند، بنابراین اگر لولههای زیادی به بدن مادربزرگش وصل است، شاید بهتر باشد کودک پیشدبستانی خود را آنجا نبرید. اما اگر مادربزرگ تا حد معقولی خوب به نظر میرسد، ملاقات با او میتواند به کودک قوت قلب بدهد.
بستری در بیمارستان را توضیح دهید: اگر کسی از نزدیکان شما به بیمارستان میرود، آن را به فرزندتان بگویید. از آنجا که خیالات و تصورات بچهها میتواند از خود واقعیت بدتر باشد، اگر لولههای زیادی به بدن بیمار وصل نیست و ظاهر ترسناکی ندارد، یک عیادت معمولاً به او خاطرجمعی میدهد. اما اگر فرزندتان نمیتواند به ملاقات شخص بیمار برود، از او بخواهید کارت ویژهای درست کند یا به انتخاب یک دستهگل برای فرستادن به بیمارستان کمک کند.
در مورد احساس بیمار صحبت کنید: شما باید فرزند خود را برای عوارض درمان مثل ریزش مو حین شیمیدرمانی یا ضعیف شدن و مواردی از این دست آماده کنید. میتوانید بگویید: «پدر وقتی از مطب دکتر بیاد باید بخوابه» یا «درمان من باعث ریزش موهام میشه و قیافهم واقعاً متفاوت میشه. اما موهام دوباره رشد میکنه».
بگذارید کودکتان کمک کند: کشیدن یک نقاشی یا درست کردن کارتی با آرزوی سلامت میتواند به کودک راه ملموسی برای کمک و حفظ ارتباط بدهد. با هم کلوچه و کیک بپزید یا قابی برای عکسی از کودک درست کنید تا در بالین فرد بیمار نگه داشته شود.
ابراز احساسات از طریق هنر و بازی را تشویق کنید: نقاشیها به شما میگویند که در سر فرزندتان چه میگذرد و دادن یک کیت اسباببازی ابزارهای کار پزشک یا چند وسیلۀ پزشکی واقعی به فرزندتان میتواند راه خوبی برای کمک به او در کنار آمدن با احساساتش باشد.
آمادۀ بحث در مورد مرگ باشید: اگر درمان خوب پیش نمیرود، فرزند خود را با صادق بودن در مورد موضوع آماده کنید. یک کودک چهار ساله بهتر از یک کودک دو ساله میتواند روی آنچه شما میگویید تمرکز کند اما همچنان در درک مسئله کمی مشکل دارد. جملهای مثل این بگویید: «ما واقعاً امیدواریم که حال خاله بهتر بشه، اما شاید هم اینطور نشه. فکر میکنم اگه ما براش یه نقاشی بکشیم خوشحال میشه». ممکن است وسوسه شوید که جملهای مانند «خاله همیشه پیشته» بگویید، اما این احتمالاً یک کودک پیشدبستانی را که هنوز درک نمیکند مرگ دائمی است، گیج میکند. در مورد صحبت با کودک دربارهٔ مرگ بیشتر بدانید.
نگرانی خود را بیان کنید: مثلاً بگویید: «ما واقعاً نگران خاله هستیم». با این کار، فرزندتان را برای احتمال مرگ آماده میکنید. مراقب باشید که به دروغ نگویید: «نه، خاله نمیمیره». در عوض، روی کارهایی که انجام میشود تمرکز کنید: «ما ناراحتیم که اون انقدر مریضه، اما دکترها سعی میکنن بهش کمک کنن». صریح باشید و از کلماتی که فرزندتان میتواند بفهمد، مانند «مردن» و «درد» استفاده کنید. از حسن تعبیرهای گیجکننده مانند «درگذشتن» خودداری کنید.
با هم کتاب بخوانید: کتابهایی برای توضیح بیماری در قالب داستان به کودکان وجود دارد که اثر مفیدی بیشتر از آنچه فکر میکنید دارند. پس این کتابها را تهیه کنید و با هم بخوانید.
با مدرسۀ فرزند خود در ارتباط باشید: اگر یکی از بستگان نزدیک شما به بیماری طولانیمدت یا کشندهای مبتلاست، به معلمان فرزند خود اطلاع دهید. آنها میتوانند گوش به زنگ کنارهگیری یا پرخاشگری باشند.
اگر مرگ بیمار نزدیک است، به کودک خود کمک کنید آماده شود: اگرچه کودکان پیشدبستانی به طور واقعی درک نمیکنند که مرگ اجتنابناپذیر و دائمی است، شما میتوانید در موردش صحبت کنید. به این نکته اشاره کنید که گلها میمیرند، حشرات میمیرند، ماهی قرمزها میمیرند و همین اتفاق در مورد مردم میافتد. همچنین میتوانید اعتقادات مذهبی خود در مورد اتفاقات پس از مرگ را با فرزندتان به اشتراک بگذارید.
از متخصصین کمک بگیرید: اگر تغییرات رفتاری قابل توجهی مانند غذا نخوردن، نخوابیدن و کابوس دیدن طغیان خشم، نگرانی بیش از حد، پس زدن خویشاوند بیمار در کودک خود مشاهده کردید، با پزشک او یا یک مشاور تماس بگیرید. پزشک ممکن است شما را به یک متخصص بهداشت روان ارجاع دهد که میتواند به کودک در بیان احساساتش کمک کند.
در پاسخ به سؤالات بچهها در مورد بیماری چه بگویید
اینها برخی از سؤالاتی است که کودکان ممکن است دربارهٔ بیماری اطرافیان بپرسند:
«چرا عمو همون چیزهایی که بقیه میخورن رو نمیخوره؟»
وقتی یک بیماری عادتهای جدیدی ایجاد میکند، کودک پیشدبستانی احتمالاً متوجه میشود. بهترین پاسخ سادهترین پاسخ است: «عمو بیماره و غذا خوردن براش سخته. به همین دلیله که غذای خاصی میخوره». هنگامی که فرزندتان، به عنوان مثال متوجه میشود شخصی آمپول انسولین میزند، این پروسه یا تجهیزات جدید ممکن است مکالمهای را با شما آغاز کند. اگر فرزندتان متوجه شده است که شخصی از اطرافیان بیمار شده و دربارۀ این موضوع کنجکاو است، پس در این باره با او صحبت کنید.
«من هم مریض میشم؟»
ممکن است یک کودک پیشدبستانی فکر کند که زوال عقل یا آلزایمر چیزی است که او میتواند مانند سرماخوردگی به آن مبتلا شود. پس به او بگویید: «نه، چنین اتفاقی نمیافته. این یه بیماریه که فقط برای آدمهای پیر اتفاق میافته». اگر مثل مورد سرطان، بیماری مسری نیست، این را هم اضافه کنید که این بیماری واگیر ندارد. اما در صورت مسری بودن بیماری، مثلاً برای کرونا به فرزندتان بگویید: «به همین دلیل ما نمیخوایم تو فعلاً به دیدن پدربزرگ بری».
«تو و بابا هم اون بیماری رو میگیرید؟»
شما نمیتوانید قول بدهید که بیمار نمیشوید، اما میتوانید قوت قلب بدهید. اگر این بیماری در خانواده ارثی است، چیزی مثل این بگویید: «ما خوب از خودمون مراقبت میکنیم تا سالم بمونیم».
«چطور مریض شد؟»
شاید بتوانید آن را به شکلی توصیف کنید که بر اساس تجربیات خودش درک کند: «بعضی قسمتهای بدن ما گاهی مریض میشن، مثل وقتی که تو گوشدرد یا گلودرد میگیری. گاهی اوقات قلب یا مغز شخص هم میتونن خیلی مریض بشن و میتونن حالش رو خیلی بد کنن».
«بابا هنوز من رو دوست داره؟»
اگر بیماری یا درمانی روی رفتار یکی از بستگان تأثیر بگذارد، مثلاً او را افسرده، کجخلق یا خوابآلوده کند، ممکن است کودک پیشدبستانی شما آن را به خود بگیرد و ناراحت شود. جملهای مثل این بگویید: «بابا حالش خوب نیست و برای بهتر شدن نیاز به خوابیدن داره. اون هنوزم تو رو دوست داره اما الان نمیتونه بهت نشون بده».