جعبهابزار تربیتی کودک: از تولد تا هشت سالگی
هر سنی چالشهای تربیتی متفاوتی ایجاد میکند و این وظیفهٔ والدین است که بدانند چطور باید آن را مدیریت کنند. برای تربیت کودکان با دو موضوع مواجه هستید، یک طرف خطر آسانگیر بودن وجود دارد و طرف دیگر، ترس از کنترل بیش از اندازه در میان است. آنچه والدین نیاز دارند یک موضع میانه و حد وسط است تا مطمئن شوند که وقتی بچهها بزرگتر میشوند مؤدب، مهربان و خوشرفتار باشند. برای موفقیت در تأدیب و تربیت، قوانین پایهای وجود دارد که بسیاری از متخصصان بر سر آنها توافق دارند، پس اول، این قوانین پایه را بخوانید. همچنین هیچکس نمیتواند تضمین کند که این ابزارها کاملاً مؤثر باشند و هیچکدام از آنها هم برای تمام والدین و فرزندانشان به یک اندازه مناسب نیست اما گزینههایی در اختیار شما قرار میدهد که بتواند در مسیر تربیت کودکانتان راهنما و همراه شما باشد. در این مطلب با ابزارهای تربیتی کودکان آشنا شوید.
ابزار: عشق بیدریغ
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردیتر: از تولد تا یک سالگی
شما هم ممکن است با خودتان فکر کنید وقتی کودک خود را برای صدمین بار بلند میکنید و درآغوش میگیرید، دارید بیش از حد تسلیم میشوید یا آیا وقتش رسیده است که محدودیتی تعیین کنید؟ کارشناسان میگویند هنوز نه و حتی برعکس! با عشق و توجه هرچه بیشتر به فرزندتان در این سن، به او کمک میکنید تا به فردی سازگار و خوشرفتار تبدیل شود. کودک شما الان در حال ایجاد حس اعتماد به والدینش است و این اعتماد را با آگاهی از اینکه شما نیازهای او را تأمین میکنید، پیدا خواهد کرد. پس پاسخگویی به نیازهای کودک شیرخوار باعث نمیشود تا او بیش از حد پرتوقع یا لوس شود و غیرممکن است که بتوانید یک کودک زیر یک سال را لوس یا بیش از حد نازپرورده کنید.
این اعتماد به معنای آن است که کودک در درازمدت احساس امنیت بیشتر و اضطراب کمتری خواهد داشت، زیرا میداند شما خواستهها و نیازهای او را جدی میگیرید. او در آینده، وقتی زمانش رسیده که مرزهایی تعیین کنید و قوانینی وضع کنید، به شما اعتماد خواهد کرد و میفهمد که حتی وقتی اشتباهاتش را تصحیح میکنید، بازهم او را دوست دارید.
یک مثال: فرزند چهار ماههٔ شما گریه میکند و چون نیم ساعت قبل به او شیر دادهاید، حالا مادرتان میگوید بگذار آنقدر گریه کند تا خودش آرام شود اما کارشناسان میگویند این اشتباه است! او با گریه کردن میخواهد به شما بگوید که به چیزی احتیاج دارد، حتی اگر شما ندانید نیازش چیست. پس او را در آغوش بگیرید و راه بروید، دوباره به او شیر بدهید یا برایش لالایی بخوانید. فرزندتان باید بداند شما آمادهٔ تأمین نیازها و تسکینش هستید، حتی اگر تنها مشکلی که دارد این است که میخواهد در آغوش گرفته شود.
ابزار: حذف و جایگزینی
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: شش تا ۱۸ ماهگی
بچههای خردسال مثل همهٔ ما با انجام دادن و در عمل یاد میگیرند. هنگامی که کودکتان کاسهٔ غذایش را از روی سینی صندلی پایهبلندش به زمین پرتاب میکند، کنجکاو است که ببیند چه اتفاقی خواهد افتاد، نه اینکه بخواهد شما را ناراحت کند یا کف آشپزخانه را کثیف کند. با این حال، لازم نیست وقتی فرزندتان کاری را انجام میدهد که دوست ندارید، فقط بایستید و نگاه کنید و قطعاً اگر کودکتان به سمت چیزی خطرناک برود نمیخواهید کنار بایستید و تماشا کنید تا به خودش آسیب بزند!
آن وسیله را از دسترسش خارج یا کودکتان را از آن دور کنید. سپس یک شیء جایگزین ایمن که کثیفی یا خرابکاری کمتری ایجاد میکند به او بدهید. جایگزین کردن آن با یک چیز دیگر از المشنگه به پا شدن جلوگیری خواهد کرد.
حتماً کاری را که انجام میدهید به فرزندتان توضیح دهید، حتی اگر او خیلی کوچکتر از آن باشد که واقعاً حرفهایتان را بفهمد. شما در حال آموزش یک درس تربیتی مهم هستید، اینکه برخی از رفتارها پذیرفته نیستند و هر جا لازم باشد شما او را به سمت کار دیگری هدایت خواهید کرد.
یک مثال: فرزند هشت ماههٔ شما مرتب گردنبند محبوبتان را از گردنتان میکشد و مهرههایش را در دهان میگذارد. به جای اینکه بگذارید این کار را بکند یا مرتب آن را از دستش بکشید، گردنبند را از گردنتان باز کنید، در کمدتان بگذارید و توضیح دهید که گردنبند و زیورآلات شما برای جویدن نیست. سپس به کودک یک حلقهٔ دندانی یا یک اسباببازی جویدنی دیگر بدهید و بگویید: «جویدن این اشکالی نداره.»
ابزار: تأکید بر جنبهٔ مثبت
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: ۱۲ ماه و بزرگتر
کاربرد این مورد آسان است. به جای اینکه فقط وقتی کار اشتباهی انجام میدهد به او گوشزد کنید، وقتی از رفتار کودکتان راضی هستید، این را به او بگویید. کمی تمرین میبرد تا عادت کنید به جای گوشزد رفتار بد، به رفتار خوب کودکتان پاداش بدهید اما در نهایت خواهید دید که این کار مؤثرتر است.
یک مثال: برای کودکان نوپای گاهی نافرمان، زمان خواب میتواند بالقوه یک منطقهٔ جنگی به حساب بیاید. با تحسین و تعریف، از قدمهای کوچک شروع دعوا و نبرد پیشگیری کنید. مثلاً بگویید: «چقدر خوبه که وقتی ازت خواستم بازیت رو تموم کردی، چون ما الان وقت اضافی داریم و میتونیم یه داستان بخونیم. تازه اگه الان تو تختت دراز بکشی، حتی زمان بیشتری داریم و میتونیم در مورد عکسهای توی کتاب حرف بزنیم یا دو تا داستان بخونیم.» با چنین چیزهایی به تشویق و ستایش هر پیشرفتی که در اجرای برنامهٔ روتین شبانهاش دارد ادامه دهید و با جایزههایی از قبیل خواندن یک داستان یا یک آهنگ جدید بیشتر، کاری کنید که برای او هم جالب و جذاب باشد. مطمئن باشید کودک شما لحن محترمانه و مثبت شما را نسبت به خودش درک خواهد کرد.
ابزار: کمک خواستن از کودک
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: ۱۲ ماه و بزرگتر
محققان چیزی را میدانند که احتمالاً والدین نمیدانند، اینکه کودکان با گرایش ذاتی به کمک کردن و همکاری به دنیا میآیند. تمام کاری که ما به عنوان والدین باید انجام دهیم، استفاده از این گرایش طبیعی آنهاست. کودکان ذاتاً به همکاری تمایل دارند. بسیاری از اوقات ما والدین متوجه این موضوع نمیشویم، چون انتظار و باور نداریم که بچهها اهل کمک کردن باشند.
فرزندتان را در کارهای روزانهٔ خانه درگیر کنید تا یاد بگیرد که در خانه همه با هم کار میکنند. کارهایی پیدا کنید که فرزندانتان بتوانند انجام دهند، شستن سبزیجات باشد یا غذا دادن به گربه یا جدا کردن لباسهای کثیف از تمیز. با این کار شما به فرزند خود میآموزید که مفید باشد، چیزی که از مهمترین مهارتهای زندگی است. ما خود بارها و بارها دریافتهایم افرادی که از نظر روانی سالمتر هستند، آنهاییاند که یاد گرفتهاند برای دیگران هم مفید باشند.
همچنین اگر کمی صبور باشید و به فرزند خود آموخته باشید که در همکاری و کمک به شما نقش بسزایی دارد، میتوانید هر وقت لازم شد از این ویژگی و روش تربیتی بهره ببرید. به عنوان مثال، واگذار کردن یک «کار» به کودک میتواند برخی از رایجترین شرایط محرک و شروع پرخاشگری و المشنگهها را در نطقه خنثی کند.
یک مثال: وقتی کودک از نشستن در صندلی ماشینش امتناع میکند، میتواند او را «رئیس کمربند ایمنی» اعلام کنید، یعنی او باید مطمئن شود که افراد داخل ماشین قبل از اینکه راننده بتواند اتومبیل را روشن کند، کمربندهایشان را بستهاند و به این ترتیب دعوا بر سر نشستن در صندلی ماشین تمام خواهد شد.
یک مثال دیگر: بیایید مثلاً راهروهای فروشگاه مواد غذایی را در نظر بگیریم، یعنی جایی که به محل بروز جنجال بچهها معروف است. هنگامی که کودکتان تقلا میکند از سبد خرید خارج شود، میتوانید یک بسته کشمش را در دست بگیرید و بگویید: «من باید یه کم مواد غذایی بخرم تا بتونیم غذا درست کنیم و به کمک تو احتیاج دارم.» سپس بسته یا جعبه را به دست او بدهید و بگذارید آن را پشت سر خود درون سبد بیندازد. همچنین میتوانید از او بخواهید که «دیدهبان» شما باشد و در پیدا کردن برخی مواد غذایی مورد علاقهاش در قفسهها کمک کند.
ابزار: جبران خرابکاریها با هم
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: ۱۲ تا ۲۴ ماهگی
بین بچهای که از روی بازیگوشی کاسهٔ غذایش را به زمین میاندازد و یک کودک که میداند با پرتاب ظرف غذایش، زحمت تمیزکاری را برای مادر یا پدر ایجاد کرده است تفاوت وجود دارد. این نقطهٔ عطف هنگامی اتفاق میافتد که کودکتان بداند دارد کاری نادرست انجام میدهد، یعنی عمداً این کار را کرده باشد، نه زمانی که فقط بر اساس رفتار معمول پرت کردن اشیا برای شناخت بیشتر است. بگذارید اینطور توضیح بدهیم که، وقتی کودک با آن برق خاص در چشمانش به شما نگاه میکند و بعد کاسهٔ نخودفرنگیاش را میاندازد، دیگر وقتش است که کاری انجام دهید و کاری که باید انجام دهید این است که آموزش مفهوم مسئولیتپذیری در برابر کارهایش را شروع کنید، نه اینکه کودک را تنبیه کنید!
یک مثال: تصور کنید کودکتان زیر صندلیاش را کثیف کرده است. وقتی غذایش را تمام کرد، او را بلند کنید، روی زمین بگذارید و با آرامش از او بخواهید که مقداری از نخودفرنگیها را بردارد و به دستتان بدهد تا به شما «کمک کند» آنها را جمع کنید. با او دربارهٔ آنچه انجام میدهید صحبت کنید و مثلاً بگویید: «خب، با نخودفرنگی همه جا رو کثیف کردیم، پس حالا باید تمیزش کنیم.» لحن و گفتار شما اهمیت دارد، پس سعی کنید ماجرا را به شکل یک همکاری توضیح دهید و نه اجبار و تنبیه کودک.
ابزار: حرف زدن به زبان کودک
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: ۱۲ تا ۲۴ ماهگی
راز واداشتن کودک نوپایتان به انجام کار درست یا دست برداشتن از کار نادرست میتواند فقط در برقراری ارتباط به شیوهای واقعاً قابل درک برای او خلاصه شود. پس خود را تا سطح درک و فهم یک کودک نوپا پایین بیاورند و به زبان خیلیخیلی ساده توضیح دهید. کارشناسان این استراتژی ارتباطی را «قانون فستفود» مینامد، زیرا شما در واقع مانند صندوقدار یک فستفود عمل میکنید، یعنی به شکل خیلی خلاصه سفارش مشتری را دوباره تکرار میکنید و سپس قیمت را میگویید. از عبارات کوتاه با چند بار تکرار، حرکات سر و دست و نشان دادن احساستان استفاده کنید تا به فرزندتان بفهمانید که از آنچه در ذهنش میگذرد، آگاهید.
یک مثال: کودک نوپای شما عروسکی را از دست دوستش میقاپد. به جای این که به او چشمغره بروید، دعوایش کنید یا سعی کنید توضیح دهید که چرا کاری که کرده اشتباه است، چون برای درک هر دوی این راهکارها باید فرزندتان بزرگتر و پختهتر باشد، پس ب جای این راهکارها چند لحظه وقت بگذارید تا آنچه را به نظر میرسد در فکرش میگذرد و احساس میکند به خود او بازگو کنید، یعنی مثلاً با یک جملهٔ خبری بگویید: «تو عروسک رو میخوای.» بیان کردن و گفتن احساسات فرزندتان از طرف شما به او کمک میکند تا آرام شود و هنگامی که او برای گوش دادن به اندازهٔ کافی آرام شد، میتوانید پیام تربیتی خود را آن موقع بیان کنید. اما باز هم، نسخهٔ خلاصهٔ آن پیام را به او بدهید و مثلاً بگویید: «قاپیدن نداریم، الان نوبت تاراست.» هرچند ممکن است این جمله و راهکار ساده در ابتدا به نظرتان احمقانه به نظر برسد، اما واقعاً مؤثر خواهد بود.
ابزار: مدیریت عصبانیت
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: ۱۲ تا ۳۶ ماهگی
متخصصان میگویند کودکان خردسال مستعد المشنگه به پا کردن هستند، زیرا هنوز قادر به کنترل احساسات خود نیستند. همچنین المشنگهها واقعاً مشکل تربیتی نیستند، آنها مربوط به مدیریت خشم هستند و زمانی اتفاق میافتند که بچهها به چیزی که میخواهند نمیرسند و عصبانی میشوند.
قدم اول در چنین موقعیتی این است که کودک خود را به هر روشی که برای او بهتر جواب میدهد آرام کنید. اگر میگذارد، او را در آغوش بگیرید و تا زمانی که ساکت شود در آغوشتان بجنبانید و اگر لمس کردن او فقط آتش خشمش را دوباره روشن میکند، به او فضای کافی بدهید تا خودش را آرام کند. تا وقتی طوفان فرو ننشیند سعی نکنید با او درمورد آنچه اتفاق افتاده است صحبت کنید. اما پس از پایان یافتن آن، اجازه ندهید که آرامش ایجادشده شما را از پرداختن به آنچه اتفاق افتاده است بازدارد. به جایش، نوار را دوباره پخش کنید و به صحنهٔ جنجال بازگردید، چون حالا زمان آن رسیده که اشتباهات جبران شود.
یک مثال: تصور کنید که کودک نوپایتان نمیخواسته لباس بپوشد، پس جنجال به پا کرده و اسباببازیها را به سرتاسر اتاق پرتاب کرده است. پس از اینکه آرام گرفت، او را به سمت اسباببازیها ببرید و با آرامش مهربانی اما قاطعانه به او بگویید که وقت جمع کردن آنهاست. اگر به نظر میرسد کاری که باید انجام شود خیلی سنگین و ترسناک است، آن را با هم تقسیم کنید، یعنی به یک گروه از اسباببازیها اشاره کنید و بگویید: «تو این ماشینها رو برمیداری و من اونهایی رو که اونجا هستن.» تا وقتی کودک نوپایتان سهم خودش از کار را تمام کند، آنجا بمانید. اگر او امتناع کرد و قشقرق دیگری به پا کرد، این چرخه تکرار میشود. اما این بار مدت بیشتری صبر کنید تا او آرام بگیرد و مطمئن شوید که او میداند شما در حرفتان جدی هستید. سپس دوباره به مسئلهٔ جمع کردن وسایل بپردازید.
ابزار: شنیدن «نه!»
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: ۱۲ تا ۳۶ ماهگی
«نه» یکی از اولین کلماتی است که بسیاری از بچهها یاد میگیرند و تقریباً بلافاصله به پراستفادهترین کلمهٔ آنها تبدیل میشود. همانطور که والدین میدانند، «نه» آوردن و امتناع مداوم میتواند کمی خستهکننده شود. شاید عجیب به نظر برسد اما یکی از راههای جلوگیری از «نههای بیپایان» این است که سعی کنید وقتی کودکتان «نه» میگوید آن را جدی بگیرید. به هر حال، همهٔ ما وقتی فکر میکنیم مردم به حرفمان گوش نمیدهند، تمایل داریم آن را تکرار کنیم.
یک مثال: کودک نوپایتان با پوشک کثیف در حال دویدن و بازی است، اما حاضر نیست بایستد و بگذارد آن را عوض کنید. با پرسیدن این سؤال که آیا میخواهد پوشکش عوض شود شروع کنید و اگر گفت نه، بگویید باشد و بگذارید مدتی بگذرد. پنج دقیقه صبر کنید و دوباره سؤال کنید و اگر یک «نه» دیگر تحویل گرفتید، دوباره صبر کنید. معمولاً تا سومین بار که سؤال میکنید، احساس ناراحتی از پوشک کثیف غلبه میکند و شما بالاخره «بله» را خواهید گرفت. دانستن اینکه «نه گفتن» وزن دارد و جدی گرفته میشود، کودک را از گفتن خودکار آن بازمیدارد. هرچه بیشتر به «نههای» آنها احترام بگذارید، کمتر از آن استفاده میکنند.
ابزار: پاداش معکوس
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: سه تا هشت سال
معلمها میگویند بچهها به تقویت مثبت خیلی بهتر واکنش نشان می دهند تا توبیخ و تنبیه. بچهها همچنین داشتن چارچوب رفتاری روشن و انتظارات واضح را دوست دارند. با تنظیم یک سیستم پاداشدهی، از این ویژگیها سود ببرید. شما میتوانید با برعکس کردن قوانین معمول، این سیستم را اثربخشتر کنید، یعنی به جای پاداش دادن برای رفتار خوب، برای رفتار بد پاداشها را سلب کنید.
یک مثال: چند چیزی را که فرزندتان دوست دارد، مثلاً یک مدادرنگی جدید، یک کارت صدآفرین، برچسب و استیکر و یک کتاب داستان جدید را به عنوان پاداشهای روزانه در یک جعبه بگذارید. سپس سه شکلک خندان را روی یک تکه کاغذ بکشید و آن را به جعبه بچسبانید. اگر فرزندتان قانونی را نقض کند یا به شکلی بدرفتاری کند، شما یکی از شکلکهای خندان را خط میزنید و یکی از جایزهها را از جعبه برمیدارید و حدوداً یک ساعت قبل از خواب شب، هر چیزی را که در ظرف باقی مانده است به کودک خود میدهید.
ابزار: آموزش و معرفی عواقب و پیامدها
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: پنج سال و بزرگتر
همهٔ ما میخواهیم فرزندانمان انتخابها و زمانبندی درستی برای کارهایشان داشته باشند. مثلاً، تکالیفشان را قبل از روشن کردن تلویزیون تمام کنند یا داخل خانه توپبازی نکنند. اما وقتی این کار را نمیکنند، چه کنیم؟ برای مقابله با رفتارهای مشکلساز، کودک خود را در یافتن راهحل مشارکت دهید.
یک مثال: اگر کودک هفت سالهٔ شما یک شب تکالیفش را تمام نکرد، میتواند تصمیم بگیرد که صبح زودتر بیدار شود تا این کار را انجام دهد، اما از آنجا که این راهکار نباید مدام تکرار شود و فقط در مواقع ضروری باید از آن استفاده کرد و بهطورکلی در درازمدت راهحل اصلاً خوبی نیست، بهتر است با هم نقشه و برنامهای را برای آیندهٔ نزدیک تهیه کنید. مثلاً، آیا او میخواهد تکالیف خود را قبل از بیرون رفتن برای بازی انجام دهد یا اینکه میخواهد زمانی را در شب برای این کار کنار بگذارد؟ اگر او بخشی از فرایند برنامهریزی باشد، وانمود کردن به اینکه «یادش رفته» برایش دشوارتر خواهد بود.
یادتان باشد در اعمال محدودیتها ثابتقدم باشید و اگر برنامه این است که تکالیف مدرسه بعد از صرف شام به اتمام برسد، باید قبل از روشن کردن تلویزیون تمام شده باشد.
ابزار: درخواست انجام دوباره
در چه سنی و چطور از این ابزار استفاده کنید:
سن کاربردی: پنج سال و بزرگتر
تا حالا چند بار خواستهاید حرفی را که زدهاید، درست یک لحظه بعد از گفتنش پس بگیرید؟ وقتی کودکتان به شما پرخاش میکند یا حرف بیادبانهای میزند و شما هم متقابلاً بر سرش فریاد میزنید، احتمالاً علاوه بر شما، او هم همین احساس پشیمانی را دارد.
یکی از راههای حفظ صلح در خانواده این است که راهکاری به نام «انجام دوباره» را معرفی کنید. انجام یا درخواست دوباره، یعنی فرصتی که شما به فرزندتان بدهید تا آنچه را که میخواهد دوباره به شکلی محترمانهتر بیان کند. وقتی به فرزندتان میگویید «دوباره»، در واقع به او میفهمانید که: «من میخوام حرفت رو بشنوم، خواستهات برام مهمه اما میخوام مورد احترام قرار بگیرم. پس الان حرفت رو با لحنی محترمانهتر بگو و من هم خوشحال میشم که گوش کنم.» به همین سادگی و احترام! چون مطمئناً شما میخواهید کودکتان بداند که شما در تلاش برای خفه کردن او نیستید و همچنین شما قادر به شنیدن چیزهای خوب و بد، هر دو به یک اندازه هستید. سپس میتوانید به مسئلهٔ مورد بحث بپردازید، یعنی آن مشکل زیربنایی را بررسی کنید و دلیلش را پیدا کنید که در وهلهٔ اول باعث آن اظهار نظر ناراحتکننده توسط کودکتان شده است.
شما حتی میتوانید یک سیگنال یا علامت مخفی با کودکتان داشته باشید و در مورد شکل علامت و چگونگی آن را با کودکتان صحبت کنید تا بدون اینکه با صدای بلند حرفی بزنید، به یکدیگر بفهمانید که یک کار خاص باید دوباره انجام شود. بچهها از این کار خوششان میآید و درخواست انجام دوباره هنگامی که فرزندتان حاضرجوابی میکند، از بالا گرفتن مشاجرهها جلوگیری میکند. این کار همچنین به او میآموزد که صحبت کردن با مردم با لحن آرام، راهی بسیار بهتری برای دریافت پاسخ مطلوبش است.
یک مثال: فرزندتان فریاد میزند: «بدم میاد ازت!» شما که ناراحت و آزرده شدهاید، فوراً فریاد میزنید: «برو تو اتاقت ببینم!» و به این ترتیب بعدازظهرتان خراب میشود. به جای این کار، یک نفس عمیق بکشید و از فرزندتان بپرسید که آیا «انجام دوباره» میخواهد یا اگر در جمع هستید از علامت مخفی خود برای فهماندن این منظور استفاده کنید. این به کودکتان فرصتی میدهد تا احساسات خود را با شیوهای آرام بیان کند، نه اینکه فقط از خشم منفجر شود.