چرا کودک ما اینقدر سرکش است و چه کار کنیم که به حرفمان گوش کند؟
اول ببینیم کودک شما چند سال دارد و بر اساس سن بچهها از آنها انتظار داشته باشیم:
درحالیکه یک کودک نوپا از والدین خود سرپیچی میکند، چون در هیجان خودمختاری و استقلال خود گرفتار شده است، هیچ تردیدی وجود ندارد که یک کودک دو ساله دارد شما را آزمایش میکند، اما نه به آن شکلی که فکر میکنید. در سن دو سالگی، کودکان با استانداردهای رفتاری گلاویز میشوند و سعی میکنند قوانین خانواده را بفهمند. آنها بین مرحلهٔ نیاز به شما برای واداشتن آنها به اطاعت از قوانین و مرحلهای «از آن خود کردن» قوانین، طوری قرار دارند که حتی هنگام حضور نداشتن شما از آنها پیروی کنند. اما، این توانایی در حال ظهور برای اطاعت از دستورات را در کنار خودمحوری طبیعی یک کودک دو ساله قرار دهید تا به آسانی بفهمید که راه رسیدن به اطاعت و فرمانبرداری، جادهٔ همواری نیست.
اولاً، کودکان دو ساله چیزی را که اراده کنند، میخواهند و همان لحظه هم میخواهند. آنها گاهی اوقات تسلیم شدن به شما را ضرری واقعی تلقی میکنند. دوماً، آنها میخواهند بدانند که قوانین دقیقاً چگونه تعریف شدهاند. به عنوان مثال: «اگه من انقدر نزدیک لبهٔ پله بشینم، آیا به من میگون عقبتر برم؟ انقدر نزدیک چطور؟» سوماً، آنها هنوز هم واقعاً به هدایت و راهنمایی زیادی از سوی شما نیاز دارند.
بنابراین به خود یادآوری کنید که این آزمایش کردن کاری سالم است و نه حیلهگرانه و به قصد عصبانی و آزرده کردن شما! پس سؤال این است که از او انتظار چه چیزی داشته باشید؟ و احتمالاً نباید انتظار زیادی داشته باشید. به جای اینکه از نافرمانیش دلزده شوید، مسئله را با ذهنیت متفاوتی نگاه کنید. سعی کنید محیط خانه را به شکلی درآورید که تعداد «نه»هایی که از شما میشنود کلافهکننده نباشد. همه چیز را به عهدهٔ او نگذارید؛ سعی کنید اطاعت و فرمانبری تلاشی همیارانه بین دو نفرتان باشد. برای مثال، اگر نمیخواهید با ظروف کریستال شما بازی کنید، اطمینان حاصل کنید که کابینت آنها قفل شده است و دیگر اشیای ارزشمند را دور از دسترسش نگه دارید. اگر شما کلکسیون کتابهای نادر جمع میکنید، به جای اینکه مدام به او یادآوری کنید که نمیتواند این کتابهای ویژه را از قفسه بیرون بیاورد، آنها را در ردیف بالای قفسهٔ کتاب بگذارید. یاد بگیرید که اولویتبندی کنید و روی مواردی که مهم است تمرکز کنید. این کار به شما در طول مسیر فرزندپروری و به ویژه در هنگام بلوغ فرزندتان کمک میکند و به یاد داشته باشید که حس شوخطبعی داشته باشید. کودکان دو ساله میتوانند هنگام به چالش کشیدن مرزها و محدودیتها بسیار بامزه و خلاق باشند.
در مورد یک کودک سه و چهار ساله چطور؟ در این سن کودکتان احتمالاً نسبت به چیزی واکنش نشان میدهد. وقتی کودک سه یا چهار ساله از درخواستی که شما کردهاید پیروی نمیکند، در واقع آنچه میگوید این است: «من قوانین شما رو دوست ندارم». به عنوان مثال، اگر قانونی در مورد بازی نکردن با توپ فوتبال در خانه وجود داشته باشد، ممکن است توپ را زیر میز نگه دارد و با حالتی تمسخرآمیز با پایش بغلتاند. وقتی این اتفاق میافتد که زیاد هم اتفاق میافتد، خشن نباشید، اما مقتدر و ثابتقدم باشید. این به فرزندتان میفهماند شما قوانینی وضع کردهاید که باید از آنها پیروی کند و اینکه مادر و پدر رئیس خانه هستند.
اما پنج سالهها چطور؟ سرکشی بچهٔ پیشدبستانی شما در سن آمادگی نیز گرچه بسیار طاقتفرساست، اما در واقع از سر ابراز وجود و عرض اندام است. او شاید این کار را با پاسخ دادن خیلی خیلی خیلی آهسته به درخواست شنا انجام دهد، یا با وانمود کردن اینکه حرفتان را نشنیده است؛ به شکلی که باورپذیر نیست!
بیشتر کودکان سه و چهار ساله و تقریباً همهٔ بچههای پنج ساله مفهوم قوانین را میفهمند، بنابراین وقت بگذارید تا برای فرزندتان توضیح دهید که چه قوانینی دارید و چرا آنها مهمند. همچنین توضیح دهید که اگر آنها را زیر پا بگذارد چه اتفاقی میافتد. با توضیحات و مصداقهای مشخص توضیح دهید. مثلاً بگویید: «اگه با توپ فوتبال تو خونه بازی کنی، تا آخر امروز توپ رو ازت میگیرم» یا «اگه از حیاط بیرون بری، باید بقیهٔ روز رو وی خونه بازی کنی.» همچنین از پیشنهادهای فرزندتان استفاده کنید، چون اگر او به تعیین عواقب و پیامدهای رفتارهای خاص کمک کند، بیشتر مستعد همکاری خواهد بود.
اگرچه گفتن این کار راحتتر از انجام دادنش است، اما سعی کنید به جای تنبیه رفتار بد یک کدوک سه یا چهار ساله، به رفتار خوب پاداش بدهید. کودکان خردسال به تقویت مثبت، مانند جدول پاداشدهی و برچسبها خوب پاسخ میدهند، بنابراین زیاد از آنها استفاده کنید. مثلاً فرض کنیم کودک شما هر شب از رختخواب بلند میشود، با اینکه بارها به او گفتهاید که باید آنجا بماند. به جای اینکه او را به خاطر بیرون آمدن از تخت مجازات کنید، هر شبی که از قانون پیروی میکند با یک برچسب که روی جدولی میزنید به او پاداش بدهید. در پایان یک هفتهٔ موفقیتآمیز، با یک اسباببازی کوچک یا گردش در پارک از او پذیرایی کنید.
البته، شما نمیتوانید برای هر چیز کوچکی جدول پاداشدهی درست کنید یا حتی قاطع باشید، اما هنگامی که کودک شما واقعاً نافرمانی میکند، بسیار مهم است که به او محکم و با آرامش نشان دهید که الان چه کسی باید حرف چه کسی را گوش دهد.
در مورد بچههای پنج ساله هم آنها به قدر کافی بزرگ شدهاند که درک کنند چرا یک امتیاز پس گرفته میشود، بنابراین در استفاده از این تکنیک تربیتی تردید نکنید و مثلاً بگویید: «چون وقتی ازت خواستم تلویزیون رو خاموش نکردی، فردا نمیتونی تلویزیون تماشا کنی». یادتان باشد نباید خشن و با صدای بلند اینها را بگویید، همه چیز شبیه یک توضیح آرام و با اقتدار است.
اگرچه گفتن این کار راحتتر از انجام دادنش است، اما سعی کنید به جای تنبیه رفتار بد، به رفتار خوب پاداش بدهید. بچههای کودکستانی به قراردادها خوب پاسخ میدهند، بنابراین از کلماتی مثل «اگر» یا «اونوقت» استفاده کنید. به عنوان مثال: «اگه اسباببازیهات رو قبل از شام جمع کردی، اونوقت بعد از شام میریم دوچرخهسواری».
به احتمال زیاد فرزند شما در بیان نیازهایش و فهمیدن آنچه به او میگویید کاملاَ تواناست، بنابراین در این مورد که چرا با شما مخالفت دارد صحبت کنید. شاید به شما بگوید قوانینی که برای او وضع کردهاید سختتر از قوانینی است که برای برادر کوچکش تعیین شده است یا اینکه در مدرسه تحت فشار است و وقتی به خانه میرسد خود را رها میکند، یا واقعاً از یک همبازی که به او بیمحلی کرده، عصبانی است.
البته، دانستن این موضوع که ریشهٔ سرپیچی و امتناع فرزندتان چیست، به این معنا نیست که باید از رفتارهای نادرست او چشمپوشی کنید. اما این موضوع کمک میکند تا راهحلهایی پیدا کنید. مثل بازگو کردن این موارد به شکل یک امتیاز برای قوانین و مسئولیتهایی که در مورد او اعمال میشود اما برادرش را شامل نمیشود، یعنی بگویید این امتیازی است که برادر کوچکش ندارد. یا اینکه بعد از مدرسه به او فرصتی برای تخلیه و ریلکس کردن بدهید.
وقتی کودکتان دانست که شما طرف او هستید، چهرهٔ زشت سرکشی و نافرمانی دیگر تا مدتی نمایان نخواهد شد.
در مورد سرکشی کودکان خردسال بیشتر بدانید.