داستان آبله: از آبلهکوبی تا واکسن
وارد کردن میکروب به بدن برای ایجاد ایمنی، ایدهٔ اصلی پشت ایمنسازی یا همان واکسیناسیون ممکن است ایدهای مدرن به نظر برسد، اما در واقع قرنها قدمت دارد. تاریخچهٔ جالب آبله نشان میدهد که این رویه قرنهاست که استفاده شده است. در این مطلب با داستان آبله، از آبلهکوبی تا واکسن آشنا شوید.
آبلهکوبی و واکسیناسیون از کجا شروع شد؟
وارد کردن میکروب به بدن برای ایجاد ایمنی، ایدهٔ اصلی پشت ایمنسازی یا همان واکسیناسیون ممکن است ایدهای مدرن به نظر برسد، اما در واقع قرنها قدمت دارد. تاریخچهٔ جالب آبله نشان میدهد که این رویه قرنهاست که استفاده شده است.
در قرن دوازدهم در چین، مردم متوجه شدند که کودکانی که از آبله جان به در برده بودند، دیگر هرگز دچار این بیماری نمیشدند. آنها به این ایده رسیدند که یک پودر تهیهشده از دلمهٔ تاولهای آبله را استنشاق کنند تا باعث مورد خفیفی از آبله شود و در برابر شکل شدید این بیماری مخوف، در بدن ایمنی ایجاد کند. تصور استنشاق چنین چیزی برای برخی افراد منزجرکننده است، اما اگر خوب فکر کنید، متوجه میشوید که با واکسن آنفلوانزای استنشاقی امروزی چندان متفاوت نیست!
این تکنیک، که آبلهکوبی یا مایهکوبی نامیده میشد، در سراسر آسیا گسترش یافت و در آفریقا نیز مورد استفاده قرار گرفت. این روش از منطقهای به منطقهٔ دیگر متغیر بود. ایرانیان پودر را میبلعیدند، درحالیکه ترکها و ساکنان آفریقای شمالی، چرک داخل تاول آبله را روی خراشهای پوستی خود میمالیدند، اما ایدهٔ اصلی یکی بود.
در مورد واکسن آنفلوانزای کودک بدانید.
چرا مردم اینقدر تلاش میکردند از خودشان در برابر آبله محافظت کنند؟
آبله یک بیماری واگیردار است که حدود یک سوم قربانیان خود را میکشد و بسیاری از افرادی را که زنده میمانند دچار بدشکلی یا معلولیت میکند. اگر تصاویر آبله را روی اینترنت جستوجو کنید، خواهید دید که چرا این بیماری اینقدر وحشتناک بود. این بیماری در قرن بیستم هم افراد زیادی را از شکل و ظاهر اصلی خود انداخت، بنابراین عکسهای زیادی وجود دارد.
علامت مشخصهٔ آن بثوراتی متشکل از برآمدگیها و تاولهای پر از چرک روی تمام بدن است که جای زخمهای عمیق و گودی را در بازماندگان باقی میگذارد. نابینایی نیز در بازماندگان از آبله شایع است.
سازمان بهداشت جهانی، آبله را به عنوان «یکی از ویرانگرترین بیماریهای شناختهشده برای بشریت» توصیف کرده است. برای قرنها، همهگیریهای مکرر آبله قارهها را درمینوردید، ملتها را قتل عام میکرد و مسیر تاریخ را تغییر میداد.
سازمان بهداشت جهانی یادآور میشود که آبله در بعضی از فرهنگهای باستانی چنان بیماری کودککشی بود که مرسوم بود برای نامگذاری نوزاد تا زمانی که این بیماری را بگیرد و از آن زنده بماند، دست نگه میداشتند.
در مورد واکسیناسیون کودک بدانید.
اروپاییها چه زمانی پیشنهاد آبلهکوبی را قبول کردند؟
اروپا تا قرن 1700 میلادی چیزی در مورد آبلهکوبی نمیدانست. در سالهای بین 1600 و 1700 میلادی، آبله حداقل شش پادشاه حاکم در اروپا را کشت. تخمین زده میشود که در سالهای 1700، آبله، یک کودک از هر 10 کودک متولد سوئد و فرانسه و یک کودک از هر هفت کودک متولد روسیه را کشته است.
لیدی ماری مونتاگو، همسر سفیر انگلیس در امپراتوری عثمانی، سرانجام این تکنیک را به انگلیس آورد. او که خودش از آبله جان به در برده بود، وقتی خود و خانوادهاش به استانبول نقل مکان کردند، مجذوب ایدهٔ آبلهکوبی شد.
در سال 1718، لیدی مونتاگو پسر شش سالهٔ خود را آبلهکوبی کرد. در سال 1721 در انگلستان، وقتی یک همهگیری آبله بیداد میکرد، او پزشکی را که بر آبلهکوبی پسرش نظارت داشت متقاعد کرد که همین کار را برای دخترش انجام دهد.
این اولین آبلهکوبی انگلیس بود. پزشکان بریتانیایی تا قبل از بازگشت لیدی مونتاگو، عمدتاً این کار را شیادی و طب دروغین تلقی میکردند و او در تغییر درک آنها از این روش پیشگیری از بیماری نقش مهمی داشت.
در مورد واکسن آبلهمرغان بدانید.