خودداری از تهدید کودکان دو تا چهار ساله: به جای تهدید کودکتان چه کار کنید؟
اگرچه تهدید ممکن است یکی از ابزارهای پراستفادهٔ روش تربیتی شما باشد، اما به احتمال زیاد راهی مؤثر یا مهرآمیز برای برانگیختن رفتار درست یا آموزش مسئولیتپذیری نیست. با این حال، همهٔ ما هرازگاهی به تهدید متوسل میشویم و اغلب هم تهدیدهایی نامعقول و عبث که باعث میشوند احساس حماقت کنیم و مشکل هم حلنشده باقی بماند. بیرون آمدن از تلهٔ تهدید کردن آسان نیست، اما جایگزینها خلاقانهای وجود دارد. در این مطلب با نکاتی برای زمانی که وسوسه میشوید مستبدانه رفتار کنید و راهکارهایی که میتواند به شما کمک کند تا لحظات تهدیدآمیز را به لحظاتی تربیتی و آموزشدهنده تبدیل کنید آشنا شوید.
به جای تهدید کودک دو تا چهار ساله چه کار کنید
همهٔ ما به عنوان پدر و مادر با چالشهای زیادی روبهرو هستیم، اما اگر آنها را با ظرافت و خونسردی مدیریت کنیم، بیشتر تعاملات ما با فرزندانمان مثبت خواهد بود. پس قبل از این که به هر شکلی کودکتان را تهدید کنید، حتماً تدابیر جایگزین تربیتی و مدیریت رفتار زیر را بخوانید.
حق انتخاب بدهید
بزرگترین مشکل تهدید کردن این است که به عزت نفس ضربه میزند و ترس یا عصیان را برمیانگیزد. تهدید کردن حاکی از بیاعتمادی است. چیزی که فرزندتان میشنود و پیامی که به او میدهید این است که: «نمیشه به تو اعتماد کرد که خودت رو کنترل کنی، برای همین من کنترلت میکنم». اما دادن گزینههایی برای انتخاب، مسئولیت را به کودک شما واگذار میکند و از بنبستهای بیحاصل و استرسزا جلوگیری میکند.
یک مثال میزنیم:
فرض کنید کودکتان چند بار توپش را به سمت شما پرت کرد، از این کار خوشش آمد و ادامه داد ولی از نظر شما این رفتار ناپسند آمد، به جای اینکه مثلاً بگویید: «اگه یک بار دیگه او توپ رو به من بزنی، توپت رو برمیدارم و دیگه بهت نمیدمش!» بگویید: «شاید از نظر تو سرگرمکننده باشه، اما من این کار رو دوست ندارم. ترجیح میدی توپ رو به سمت دیوار پرت کنی یا بری توی حیاط بازی کنی؟» مشارکت در این نوع تصمیمگیری به کودک شما میآموزد که به جای خودش فکر کند و مسئولیت کارهایش را به عهده بگیرد.
یک راه خوب دیگر این است که با کودک خود صحبت کنید و بگویید: «ما یه مشکلی داریم. چطور میتونیم حلش کنیم؟» به این ترتیب، شما و کودکتان در مقابل یک مشکل قرار میگیرید، به جای اینکه در مقابل یکدیگر قرار بگیرید. پس بچهها را در انتخاب کردن و یافتن راهحل درگیر کنید.
یک مثال دیگر:
فرض کنید تا کودک هفت ماههٔ شما خواب است، میخواهید با محل کارتان تماس کوتاهی بگیرید، اما ناگهان کودک پیشدبستانی شما تصمیم میگیرد توپبازی کند. اولین کاری که باید بکنید این است که شخصیت کودکتان را در نظر بگیرید، یعنی اگر میدانید که او مصمم است و میخواهد با توپش بازی کند، این تمایلش را به رسمیت بشناسید و سر این موضوع که نباید این کار را الان انجام دهد بحث نکنید. بعد به او بگویید که شما واقعاً باید در این جلسه حضور داشته باشید و سپس از او بپرسید: «به نظرت چی کار میتونیم بکنیم؟»
احتمال خیلی زیادی وجود دارد که کودک شما در کمال ناباوری موضوع را درک کند و مثلاً بگوید: «من تلویزیون نگاه میکنم تا تو کارت تموم بشه». نتیجه این است که کودک بزرگترتان به حل یک موقعیت دشوار کمک کرده است! پس بچهها را با قدرتشان در حل کردن موضوعات ساده آشنا کنید و آنها را دستکم نگیرید، اما این را هم یادتان باشد که هرگز یک کودک کوچک را برای زمان طولانی با کودکی زیر ۱۲ سال تنها رها نکنید.
در مورد صحبت با تلفن در حضور کودکان بیشتر بدانید.
پشتکار داشته باشید
تهدیدها اغلب بیش از حد شدید یا اسباب زحمت هستند و بنابراین عملی کردن آنها غیرممکن است. اگر نتوانید تهدید خود را عملی کنید، بیاثر به نظر میرسید و کودکتان هم خواست شما را زیر پا میگذارد. برای روشن شدن موضوع یک مثال میزنیم.
فرض کنید هر شب با وجود درخواستهای مکررتان، کودک شما حاضر نمیشود از لگوهایش جدا و برای شام به شما ملحق شود. سرانجام از کوره در میروید و میگویید: «اگه دوباره برای شام دیر کنی، من لگوهات رو میریزم دور!» به احتمال زیاد او شما را جدی نخواهد گرفت و کشمکش شبانه ادامه خواهد داشت. پس چه کار باید کرد؟ یک راه این است که به جای این کار، رفتار خودتان را تغییر دهید. با آرامش بگویید: «الان وقتشه که لگوهات رو کنار بذاری»، سپس به او کمک کنید این کار را انجام دهد.
همچنین میتوانید از عواقب معقول استفاده کنید تا او یاد بگیرد که در مورد اعمال و رفتارش پاسخگو و دارای مسئولیت است. عواقب و پیامدهای منطقی به آن رفتار خاص کودکتان مرتبط است. به عنوان مثال، اگر کودک شما اسباببازیهای خود را روی زمین میریزد و از کمک به جمعآوری آنها امتناع میکند، با آرامش توضیح دهید که او باید از اسباببازیهای خود مراقبت کند، وگرنه آنها را از او میگیرید. اگر باز هم امتناع کرد، با آرامش اسباببازیها را بردارید و آنها را برای آن روز از دسترسش دور کنید. وقتی روز بعد اسباببازیها را برمیگردانید، پیامد مراقبت نکردن از آنها را به او یادآوری کنید و آمادهٔ پیگیری و عمل کردن به این حرف باشید.
به اشتباه خود اعتراف کنید
تهدیدها میتوانند ناگهانی و بیهوا ظاهر شوند و بیشتر اوقات، کلمات قبل از اینکه متوجه شوید چقدر مضحک به نظر میرسند از دهان شما خارج شدهاند. وقتی این اتفاق میافتد، هیچ ایرادی ندارد که نوار را برگردانید و دوباره امتحان کنید. یک مثال میزنیم.
کودک سه سالهٔ شما، یک چرخدستی فروشگاه را میگیرد و شروع به دویدن در راهروها میکند تا اینکه شما چارهای جز قرار دادن او در چرخدستی خود ندارید. کودکتان آنقدر عصبانی میشود که از چرخ بیرون میآید و شروع به دویدن و فریاد زدن در فروشگاه میکند. وقتی سرانجام او را میگیرید، چنان کلافه هستید که تهدیدش میکنید او را تنها در ماشین میگذارید و در را رویش قفل میکنید! و بعد ناگهان... لحظهای به تهدید خود فکر میکنید! حرف ترسناکی نزدهاید؟ تنها در ماشین با یک در قفل!
در چنین موقعیتی سریع بگویید: «من اشتباه کردم. اگه نمیتونی از قوانین من تو فروشگاه پیروی کنی، بهتره ببرمت خونه تا وقتی من خرید میکنم یه نفر مراقب تو باشه و بعد یه روز دیگه که آروم بودی میتونی دوباره با من بیای خرید».
پاسخ کودکتان به احتمال زیاد ادامه دادن و همراهی شما در خرید است. پس با جایگزین کردن یک راهحل قابلفهم به جای تهدید پوچ اول، که به کودکتان فرصت دومی میدهد، رویکردی منطقی داشته باشید. از این گذشته، هر پدر و مادری گاهگداری خراب میکند. مهم این است که برگردیم و در مورد آنچه اتفاق افتاده است صحبت کنیم و از آن به عنوان فرصتی برای یادگیری، هم برای شما و هم فرزندانمان استفاده کنیم.
بزرگترین مشکل تهدید این است که به عزت نفس کودکتان ضربه میزند و ترس یا عصیان را برمیانگیزد. تهدید کردن نشانهٔ بیاعتمادی است.
انتظارات مشخصی تعیین کنید
رفتن به خرید همیشه یک مسئلهٔ دردسرساز برای والدین بوده است و وسوسهٔ تهدید هم در این موقعیت همیشه وجود دارد. برای جلوگیری از این ماجرای تهدید کردن بچهها، کودک خردسال یا پیشدبستانی خود را قبل از مراجعه به فروشگاه آماده کنید. به او بگویید انتظار دارید چگونه رفتار کند. برای مثال، توضیح دهید که دوست دارید هنگام خرید در چرخدستی بنشیند.
وقتی به فروشگاه رسیدید، از او بپرسید که آیا به خاطر میآورد که شما دوست دارید چه کاری انجام دهد. وقتی جواب داد، «نشستن در چرخدستی» به خاطر حافظهٔ خوبش به او تبریک بگویید. این باعث میشود که احساس موفقیت کند و از همان اول جهت مثبتی به این خرید میدهد.
البته که مثل همه چیزهای دیگر در مورد تربیت کودکان، این ترفند هم همیشه جواب نمیدهد. گاهی اوقات به فروشگاه میرسید و همراه خرید شما نه تنها از نشستن در چرخدستی امتناع میکند، بلکه المشنگهٔ تمامعیاری به پا میکند. حالا چه کنید؟
هنگام رفتن به آنجا، وقتی به کودک خود میگویید چه انتظاری از رفتار او دارید، این را هم توضیح دهید که در صورت عدم همکاری چه اتفاقی میافتد. به او بگویید «اگه تو چرخدستی بشینی، میتونی نوع ماکارونی رو خودت انتخاب کنی. اگه تو چرخدستی نشینی، مجبوریم تا وقتی تو این کار رو میکنی صبر کنیم ولی اینجوری خیلی خسته و کسل میشیم».
اگر کودک شما هنوز از همکاری امتناع میورزد، محکم بمانید و پیامدی را که در مورد آن صحبت کردهاید عملی کنید. میتوانید دوباره بگویید: «خوب، پس نمیتونیم از این نقطه تکون بخوریم». اگر خونسرد بمانید و اعتماد به نفس خود را حفظ کنید، دیر یا زود او خواهان ادامهٔ خرید میشود.
سعی کنید خونسردتر بمانید
خونسردی و حفظ اعتماد به نفس ممکن است توصیهٔ دشواری به نظر برسد، اما میتواند تفاوت زیادی ایجاد کند! یک دلیل اینکه تهدیدها معمولاً نمیتوانند کودک شما را کنترل کنند این است که احساسات را به جای خنثی کردن، بیدار میکنند. شما به عنوان پدر و مادر با چالشهای زیادی روبهرو هستید، اما اگر آنها را با ظرافت و خونسردی مدیریت کنید، بیشتر تعاملات شما با فرزندتان مثبت خواهد بود.
اگر به شکل پیوسته از تکنیک تقویت مثبت برای کودک خود استفاده کنید، بیشتر احتمال دارد که درست رفتار کند. بنابراین برای کمک به او در غلبه بر یک چالش عمده، استفاده از نوعی سیستم پاداشدهی را در نظر بگیرید.
به عنوان مثال، اگر او هر شب مدام در حال بیرون آمدن از رختخوابش و برگشتن به آن است، برای هر شبی که سر جایش بماند یک ستاره را در تقویمی مخصوص این کار قرار دهید. وقتی چند ستاره جمع کرد، با یک اسباببازی کوچک یا گردشی خاص به او پاداش دهید. او ممکن است هنوز هم با تنهایی خوابیدن مشکل داشته باشد، اما احتمال موفقیت این روش بسیار بیشتر از تهدید و فریاد است.
محدودیتها و شرایط را در نظر بگیرید
گاهی اوقات بهترین برنامهریزیها هم به طرز بدی شکست میخورند. در این صورت، شاید این انتظارات شماست که بیمورد و نامناسب است و نه رفتار کودکتان!
شاید لازم باشد آنچه را از او میخواهید ارزیابی کنید. به عنوان مثال، اگر او تمام روز را در فضایی تنگ و بسته بوده است و واقعاً به فرصتی برای تخلیهٔ انرژی نیاز دارد، فکر خوبی نیست که او را به رستورانی ببرید که باز هم مجبور باشد یکجا بنشیند. پس سن، شخصیت، خلق و شرایط فعلی کودکتان را برای چگونگی برخورد و مدیریت رفتار در نظر بگیرید.
این را نیز در خاطرتان نگه دارید که، نه یکی دو تهدید، بلکه رویکرد روزمرهٔ شما به رفتار کودکتان است که بیشترین اهمیت را دارد. اگر همیشه در حال عیبجویی و اعلام نارضایتی هستید، شانس داشتن تعاملات راضیکننده با او را از دست میدهید.