صدای والدین: چگونه کودکی را که از همه چیز بالا میرود کنترل کنید
آیا کودک شما دوست دارد از هر چیز و همه چیز صعود کند و بالا برود؟ در این مشکل شما تنها نیستید. در این مطلب با راهکارها و توصیههای جالبی از طرف والدینی که چگونه با مرحلهٔ جستوجوی بیامان ارتفاعات جدید فرزندشان برخورد کردهاند آشنا شوید و ببینید با چه روشی میخواهید کودکی را که دوست دارد از همه چیز بالا برود کنترل کنید.
گزینههای بیخطری برای صعود مهیا کنید
«یک مسیر بامانع برایش بسازید، یا حتی بهتر این است که بگذارید او در این کار کمک کند یا اصلاً به میل خودش آن را طراحی کنید. بچههای من دائماً کوسنهای مبلها و بالشهای اضافی را روی زمین میگذارند تا از روی آنها بپرند.»
«سعی کنید چیزی پیدا کنید که کودکتان بتواند در خانه از آن بالا برود. من تعدادی جعبه در اندازههای مختلف داشتم و آنها را کنار هم گذاشتم. او از روی یکی بالا میرفت و روی دیگری فرود میآمد. کوسنهای مبلها هم خوب هستند. آنها را برای بالا رفتن فرزندم روی زمین میگذارم. او دوست دارد که به داخل سبد لباسها برود و بیرون بیاید.»
«من سعی میکنم چیزهای بیخطری برای بالا رفتن کودک ۱۷ ماههام مثل کوسنهای مبل پیدا کنم. او را در یک کلاس ورزشی هم ثبتنام کردم که در آن میتواند از تمام تجهیزات بالا برود و با آنها بازی کند.»
«برای تشویق صعود امن و بیخطر، از یک فروشگاه، اسباببازیهایی مخصوص بالا رفتن کودک خریدم.»
«ما نمیتوانستیم جلوی بالا رفتنش را بگیریم. بنابراین بیشتر تشویقش کردیم. برای تولدش، یک مینیپارک جنگلی با یک تاب که توی خانه جا میگرفت به او دادیم. این بهترین خریدی است که تا حالا انجام دادهایم و او کلاً روی آن زندگی میکند.»
نظارت کنید، اما خیلی استرس نداشته باشید
«پسر من خیلی جسور است. به معنای واقعی کلمه باید همیشه یک چشمم به او باشد، وگرنه سعی میکند از خطرناکترین چیزها بالا برود و پایین بپرد. اگر خودم کنارش باشم اجازه میدهم روی وسایل بایستد. سعی میکنم این فکر را جا بیندازم که انجام این کار بدون حضور مادر یا پدر در کنارش خطرناک است.»
«من سعی میکنم در صورت سقوط او را بگیرم یا اگر خودش درخواست کرد به او کمک کنم. مهارت و اعتماد به نفس او در حال افزایش است، چون من به زور جلویش را نمیگیرم و به او «نه» نمیگویم. این روش دردسر بیشتری برایم دارد، اما امیدوارم که او یاد بگیرد قضاوت صحیحی داشته باشد و یاد بگیرد در صورت نیاز به کمک درخواست کند. در عین حال، من هم یاد میگیرم به او اعتماد کنم.»
«پسرم بالا رفتن را از حدود هشت ماهگی شروع کرد، یعنی قبل از این که حتی بتواند راه برود. اول خیلی ترسیدم. اما او آنقدر مصمم بود که من حدود یک ماه فقط نقش دیدهبان را بازی میکردم و همه جا دنبالش میرفتم. اما بعد از آن او واقعاً در نیفتادن خیلی ماهر شد. الان که ۲۰ ماه است، خیلی خوب میتواند از چیزها بالا برود، تعادل خیلی خوبی دارد و به ندرت از چیزی که ممنوع شده بالا میرود. توصیهٔ من این است که خونسرد باشید و به بچههایتان اجازه دهید نقاط قوت خود را کشف کند. آنها خیلی زود این را یادشان میرود و به چیز دیگری مشغول میشوند.»
پایین آمدن را به فرزندتان یاد بدهید
«وقتی پسرم در ۹ ماهگی شروع به بالا رفتن از چیزها کرد، ایمنترین راه برای پایین آمدن را به او یاد دادم. با این کار، میدانم که اگر از جایی بالا برود، شانس بهتری برای پایین آمدن و نیفتادن دارد. این چیزی است که به پسرم یاد دادم: اول پاهایت را پایین بفرست. روی شکمت دراز بکش و یواش یواش به پایین سر بخور تا پاهایت به زمین برسد.»
«ما یک چهارپایهٔ کوچک کنار پنجره داشتیم تا پسرم بتواند بیرون را نگاه کند. وقت گذاشتیم و به او یاد دادیم دستش را به چیزی تکیه دهد و بعد رو به عقب پایین بیاید و هر بار یک پا را پایین بگذارد. برای مبل، صندلی و تختخوابها، به او یاد دادیم که روی شکمش قرار بگیرد و رو به عقب پایین برود. او این کار را برای چیزهای جدیدی که از آنها بالا میرود نیز انجام میدهد. وقتی دیگر میدانست که چگونه پایین بیاید، به اندازهٔ قبل نگران نبودم.»
بپذیرید که بچهها میافتند
«دختر من تازه شروع به بالا رفتن از روی مبلها کرده است. امروز از روی کاناپه شیرجه زد، غلت زد و روی پشتش فرود آمد و از همانجا مستقیماً به کار بالا رفتنش برگشت.»
«پسرم بالاخره از روی چیزی که داشت از آن بالا میرفت افتاد. فوراً هم دوباره از آن بالا رفت.»
«اعتراف میکنم که ما اوایل مدام دور و برش میچرخیدم، اما میگذاشتیم به بالا رفتنش ادامه دهد. او چند بار افتادن را تجربه کرده و در نتیجه یاد گرفته که محتاطتر عمل کند.»
«من بالا رفتن را فعالیتی آموزشی میدانم. دخترم در حال یادگیری هماهنگی دست-چشم، تعادل و همچنین فهمیدن عواقب کارهاست. وقتی از جایی سقوط میکند، یاد میگیرد که مرز تواناییهایش کجاست.»
حواسش را پرت کنید
«بهترین تاکتیک ما پرهیز از گفتن کلمهٔ «نه» است. درعوض، وقتی باید جلوی بالا رفتنش را بگیریم، حواسش را پرت میکنیم و او را با کارهای مختلف به چالش میکشیم. مثلاً میگوییم: «تو داری بالا میری، عالیه. میتونم ببینم توپ رو شوت میکنی؟ بلدی ۲۰ بار بپری؟ میتونی لگوها رو برای من جمع کنی؟ میتونی به مامان کمک کنی با این حوله زمین رو تمیز کنه؟ میتونی به خاله نشون بدی چطور میرقصی؟ میتونی حبابها رو بگیری؟»
«ما یک حواسپرتی ایجاد میکنیم و او را از چیزی که از آن بالا میرفت دور میکنیم. از لحن محکم و قاطع استفاده نمیکنیم و به چشمهایش نگاه نمیکنیم. فقط او را پایین میآوریم و با آرامش به او میگوییم که این کار را نکند. اگر شما آرام باشید، بچه با خود فکر میکنند کاری که دارد انجام میدهد کسلکننده است و آن را رها میکند.»
خانه را ضدصعود کنید
«دختر من کوهنورد مبلمان خانه است. من هم صندلیها را بالای میز آشپزخانه و دور از دسترسش گذاشتم تا نتواند از آنها بالا برود. همچنین دور کردن میزها از مبلها هم کمک میکند که او نتواند روی آنها برود.»
«بچهٔ ۱۷ ماههٔ من از قفسهٔ کتابها و کمد به عنوان نردبان برای رفتن روی پیشخوان استفاده میکرد. برای همین درهای کمد را قفل محافظ کودک زدم، صندلیهای آشپزخانه را روی میز گذاشتم و قفسهٔ کتاب را به یک اتاق در بسته منتقل کردم.»
«وقتی پسر ما ۱۸ ماهه بود، مجبور شدیم صندلیهایمان را به میز قفل کنیم، چون او آنها را به سمت گیت محافظ کودک هل میداد تا از روی گیت بالا برود و به طبقه بالا برسد.»
به تأدیب مؤثر تکیه کنید
«دختر من عاشق بالا رفتن و ایستادن روی وسایل است و ما به او میگوییم این کار را نکند. بعضی وقتها گوش میکند و بعضی وقتها هم نه. وقتی گوش نمیکند، او را به جای دیگری میبریم. در این سن، شما فقط باید او را به سمت کار دیگری هدایت کنید و ثبات رویه داشته باشید. آنها بالاخره یاد میگیرند.»
«من وقتی به او میگویم: «نه، خطر دارد»، مستقیماً به چشمهایش نگاه میکنم. این کار واقعاً تاثیر دارد.»
«وقتی بچهها کوهنورد به دنیا میآیند، نگه داشتن آنها روی زمین سخت است. ثابتقدم باشید و حتماً به او بگویید بالا رفتن چه عواقبی خواهد داشت؛ عواقبی مثل وقفه دادن یا گرفتن چیزی از او. بگذارید از قبل بدانند که کارشان چه پیامدی خواهد داشت تا به این ترتیب در ذهنشان رفتار خود را با آن پیامد ارتباط دهند.»
«ما سعی میکنیم همه چیز را به صورت مثبتی بیان کنیم. اگر او در حال بالا رفتن از چیزی است و من نمیخواهم این کار را بکند، به او میگویم «پات رو روی زمین بگذار» به جای این که بگویم بالا نرو.»