هشت سال و ۱۰ ماه: برد و باخت
کودک شما هشت سال و ۱۰ ماهه است. در این طملب با بخشی از نکات تربیتی و آموزشی یک کودک هشت ساله مثل موضوع برد و باخت بین کودکان آشنا شوید.
برد و باخت
بیشتر انسانها از باختن بیزارند و بعضی از بچههای جوان باختن را خیلی سخت تحمل میکنند. با این حال باختن در برخی چیزها، مانند پیروز شدن در برخی چیزها، بخشی از زندگی است. این درس مهمی برای فرزندتان است و باعث ایجاد انعطافپذیری، بزرگمنشی و انصاف در رقابت میشود.
مطمئن شوید که فرزند شما میداند همبازی خوب بودن به معنای شکایت نکردن یا عصبانی نشدن در صورت باخت است. این ویژگی همچنین به معنای مسخره نکردن بازیکنان دیگر یا بازیکنانی است که او تصور میکند باعث باختن تیم شدهاند. تأکید کنید که پس از باختن، به جای عصبانیت، پاسخ بهتر عهد کردن برای تلاش بیشتر در بازی بعد است.
تحسین کردن روش خوبی برای تقویت رفتار بزرگوارانه و باوقار هنگام باخت است. مثلاً بگویید: «من دیدم که چطور رفتی پیش کاپیتان اون یکی تیم و باهاش دست دادی. این کارت رو دوست داشتم».
همچنین باختن را بیش از حد کوچک نکنید و آن را نادیده نگیرید. درعوض همدلی کنید و او را به سمت آینده معطوف کنید: «شرط میبندم که از باخت امروز احساس بدی داری. ایرادی نداره. هفتهٔ بعد یه بازی دیگه برگزار میشه».
مهمتر از همه، از انتقاد و زخم زبان زدن خودداری کنید. شاید بهتر باشد اگر موضوع را کمی رها کنید، چون گاهی اوقات والدین بیش از فرزندشان به باخت میپردازند. مثلاً کل بازی را دوباره تکرار نکنید و نگویید: «چه اتفاقی افتاد؟» یا «چرا تو فلان کاری رو نکردی؟» و همچنین نباید فرزندتان را وقتی پاسخی احساسی به یک باخت نشان میدهد، سرزنش کنید. «بچه» نامیده شدن هرگز باعث نشده است کسی احساس بهتری داشته باشد و هرگز هم به کسی چیزی یاد نداده است.
مراقب واکنش خود در برابر برد هم باشید. اجازه ندهید فرزندتان نظرات غیرمنصفانه، از جمله «اونها یه مشت بیعرضه بودن، نه؟» یا «پوزهشون رو به خاک مالیدید!» از شما بشنود.
نکتهٔ والدین: مثل مادر
شاید شما هم زمانی سوگند خوردهاید که هرگز شبیه مادرتان نخواهید شد، اما بعد مثل او به کودکتان در پاسخ به پرسشهایش جواب میدهید: «چون من میگم!» یا «چون من مادرتم!» هرچند چنین عبارتهایی به ندرت مؤثرند، اما میتوانند احساس بهتری به شما بدهند و گاهگداری گفتن آنها ایرادی ندارد. همانطور که مادرهایمان همیشه میگفتند: «وقتی مادر شدی میفهمی من چی میگم!».
شاید حالا بهتر بتوانیم درک کنیم که مثل مادر بودن دقیقاً چه معنایی دارد!