چگونه با کودکان در مورد مرگ صحبت کنید
چگونه با فرزند خردسال یا دبستانی خود در مورد مرگ صحبت کنید؟ مرگ یکی از سختترین موضوعات برای مطرح کردن با بچههاست. در این مطلب با چگونگی و نحوهٔ صحبت کردن با بچههای خردسال و دبستانی در مورد موضوع مرگ آشنا شوید.
مرگ در ذهن کودکان چه معنایی دارد
مرگ یکی از سختترین موضوعات برای مطرح کردن با بچههای خردسال است، به خصوص وقتی خودتان با غم و اندوه ناشی از مرگ یکی از عزیزهایتان دست به گریبانید. اما مرگ جزئی اجتنابناپذیر از زندگی نیز هست و بچهها میخواهند آن را بفهمند و راههایی طبیعی برای سوگواری پیدا کنند.
بچههای خردسال از همان اوایل زندگی از مرگ آگاه میشوند و آن را میشنوند. آنها در قصهها دربارهٔ مرگ میشنوند، آن را در برنامههای تلویزیونی میبینند و با حشرات، پرندگان یا موجودات مرده در پارکها، پیادهرو یا کنار جاده روبهرو میشوند. برخی از بچهها هم ممکن است قبلاً مرگ یک حیوان خانگی یا عضوی از خانواده را تجربه کرده باشند.
با وجود این، جنبههایی از مرگ هست که بچهها در این سن هنوز نمیتوانند درک کنند. برای مثال، آنها در این سن هنوز نمیتوانند درک کنند که مرگ همیشگی و اجتنابناپذیر است و برای همه اتفاق میافتد. آنها همچنین نمیتوانند درک کنند که مردن به این معناست که بدن دیگر عملکردی ندارد. آنها ممکن است بر این باور باشند که فرد درگذشته هنوز غذا میخورد، میخوابد و کارهای روزمرهاش را انجام میدهد، با این تفاوت که اغلب فکر میکنند این کارها را در آسمان یا زیر زمین انجام میدهد.
هر چند بار هم که آن را توضیح دهید باز هم کودکان خردسال واقعاً نمیتوانند درک کنند که چه چیزی باعث مرگ میشود و ممکن است فکر کنند که مرگ چیزی موقتی و برگشتپذیر است، حتی وقتی یکی از والدین یا خواهر یا برادری فوت کردهاند، باز هم بچههای خردسال غالباً مرگ را چیزی نمیدانند که بتواند برای آنها هم اتفاق بیفتد.
بچهها در این سن به طرق مختلفی به مرگ واکنش نشان میدهند. مثلاً تعجب نکنید اگر فرزندتان دائم به شما چسبیده است، در یادگیری استفاده از توالت پسرفت کرد، به بچگانه صحبت کردن بازگشت کرد، یا ناگهان از رفتن به مدرسه یا پیشدبستانی خود امتناع کرد. به هر حال، برنامهٔ روزمرهٔ زندگی او ممکن است مختل شده باشد و او در تلاش است تا بفهمد چرا بزرگترهای اطرافش آنقدر ناراحت هستند و ممکن است جهان به طور ناگهانی و به شکلی که قبلاً نبوده است، شوم، ترسناک و تهدیدآمیز به نظرش برسد.
از طرف دیگر، کودک ممکن است بههیچوجه واکنشی به مرگ نشان ندهد یا واکنشهایش متناوب و آمیخته با نشاط و بازیگوشی معمولش باشد که این نیز طبیعی است. کودکان غم و اندوه را به تدریج و تکهتکه هضم میکنند، نه یکدفعه و بسیاری از آنها تا زمانی که احساس امنیت نکنند، به غم و اندوه خود اجازهٔ بروز نمیدهند و این فرایند میتواند ماهها یا حتی سالها به طول انجامد، به خصوص اگر والد یا خواهر و برادری را از دست داده باشند.
همچنین کودک خردسال ممکن است درگیر رفتارهایی شود که برای شما عجیب به نظر برسد، مانند بازی کردن نقش مرده، که این کار نیز طبیعی است، حتی اگر از نظر شما بیمارگونه به نظر بیاید، بنابراین این روش مهم برای حل و فصل احساساتش در مورد مرگ را منع نکنید.
اما در سن دبستان، بچهها شروع به درک دائمی بودن و اجتنابناپذیری مرگ کردهاند. آنها اگر نه احساسی، ولی حداقل از نظر فکری میدانند که مرگ علاوه بر افراد مسن، میتواند برای جوانترها هم اتفاق بیفتد. آنها ممکن است بترسند که مرگ به نحوی مسری است و احتمالاً به مرگ شخصیت میدهند و به آن به عنوان یک شبح یا روح ترسناک فکر میکنند.
اما بچههای دبستانی، مگر اینکه دوستان یا خواهر یا برادری درگذشته داشته باشند، در غیر این صورت هنوز فکر نمیکنند که مرگ برای آنها هم اتفاق بیفتد. آنها احساس میکنند به نحوی میتوانند به مرگ کلک بزنند یا از دست آن فرار کنند. اما اگر خواهر، برادر یا دوست جوانی داشتهاند که فوت شده، ممکن است عمیقاً شوکه و وحشتزده شوند.
چگونه مرگ را برای کودک خود توضیح دهید
مرگ اتفاقی غمانگیز است، چه مرگ عزیز ما باشد و چه مرگ هر موجود دیگری در این دنیا. اما مرگ جزئی اجتنابناپذیر از زندگی نیز هست و بچهها میخواهند آن را بفهمند و راههایی برای درک آن پیدا کنند. شما میتوانید موارد زیر را برای درک بهتر کودکان از مرگ در نظر داشته باشید:
سؤالاتش را نادیده نگیرید: طبیعی است که کودک خردسال شما در مورد مرگ کنجکاو باشد، حتی اگر هنوز کسی از نزدیکانش را از دست نداده باشد. پس اگر فرزند شما در مورد مرگ چیزی پرسید، از پاسخ و توضیح دادن طفره نروید. در حقیقت، وقتی با فشار عاطفی ناشی از مرگ عزیزی روبهرو نیستید و کودک چیزی در این مورد میپرسد، فرصت خوبی دارید تا پیشزمینهای در مورد مرگ ایجاد کنید که به کودکتان در کنار آمدن با مرگ نزدیکان در صورت پیش آمدن کمک کند. به سؤالات او در مورد مرگ پاسخ دهید و از خواندن داستانهایی دربارهٔ بچههایی که حیوانات خانگی یا پدربزرگ یا مادربزرگشان میمیرد هم نترسید.
پاسخهای مختصر و ساده بدهید: بچههای خردسال نمیتوانند اطلاعات زیادی را با هم و یکدفعه هضم کنند. در این سن، مفیدترین کار توضیح دادن مرگ به عنوان توقف تمام عملکردهای جسمی است و نه بحث پیچیدهای دربارهٔ یک بیماری خاص. پس به عنوان مثال میتوانید بگویید: «الان که عمو مرده، بدنش دیگه کار نمیکنه. دیگه نمیتونه بدوئه یا بخوره یا بخوابه یا ببینه و احساس درد هم نمیکنه.» همچنین مهم است که به یک بچهٔ خردسال چیزهای کلی مثل این موضوع را که چه کسی از او مراقبت خواهد کرد توضیح دهید، چون مثلاً او با خودش چنین فکرهایی را میکند: «اگه مامان بمیره، کی منو حموم میکنه؟» در مورد پاسخ به پرسشهای کودک در مورد مرگ بیشتر بدانید.
دلایل مرگ را تا حد امکان ساده توضیح دهید: به عنوان مثال بگویید: «بابابزرگ خیلی پیر بود و بدنش دیگه نمیتونست کار کنه.» اگر پدربزرگ فرزند شما قبل از مرگش بیمار بوده است، حتماً به فرزندتان اطمینان دهید که اگر مثلاً از سرماخوردگی بیمار شود، به این معنی نیست که او خواهد مرد. توضیح دهید که مردم به شکلهای مختلفی بیمار میشوند و ما از بیماریهای جزئی مانند آنهایی که فرزندتان معمولاً میگیرد، بهبود مییابیم و خوب میشویم.
هرچند کودکان دبستانی درک بیشتری دارند، اما برای کودکان دبستانی خودتان هم دلایل واقعی مرگ را به سادهترین شکل ممکن برای سن او بیان کنید. مثلاً بگویید: «پدربزرگ یه نوع جدی از سرطان داشت و بدنش دیگه نمیتونست خوب بشه». به روشنی توضیح دهید که ما از بیماریهای جزئی، مانند سرماخوردگی یا بیماریهایی که معمولاً فرزندتان دارد بهبود مییابیم.
احساسات خود را ابراز کنید: سوگواری بخش مهمی از فرایند التیام و تسکین، هم برای بچهها و هم برای بزرگسالان است. فرزند خود را با اندوه بیش از حد وحشتزده نکنید، اما صحبت دربارهٔ موضوعات تلخ و دردناک را ممنوع هم نکنید. توضیح دهید که بزرگسالان نیز گاهی اوقات نیاز دارند گریه کنند، و شما ناراحتید چون دلتان برای مادربزرگ تنگ شده است. کودک پیشدبستانی شما به شدت از تغییراتی که در روحیه شما ایجاد میشود آگاه است و اگر احساس کند که مشکلی وجود دارد اما شما سعی در مخفی کردن آن دارید، حتی بیشتر نگران میشود. همچنین کودک بزرگتر دبستانی شما اگر احساس کند که غم و اندوه موضوعی رازآمیز یا ممنوعه است، امکان دارد بیشتر نگران شود.
از به کار بردن تشبیه و تعبیرها خودداری کنید: عبارتهای معمول بزرگسالان برای حرف زدن از مرگ مثل: «در آرامش خوابیده»، «به خواب ابدی رفته» و امثال اینها برای بچههای کوچک گیجکننده است، بنابراین نگویید: «بابابزرگ خوابیده» یا «به یه جای دور رفته»، چون یک کودک خردسال ممکن است نگران این شود که وقتی شبها میخوابد، او نیز خواهد مرد، یا اینکه شما اگر به سر کار یا فروشگاه بروید، دیگر برنخواهید گشت.
هنگام بحث در مورد خدا و بهشت محتاط و دوراندیش باشید: توضیحات مربوط به مرگ و زندگی پس از مرگ به اعتقادات مذهبی شما بستگی خواهد داشت، اما اگر مفاهیم خدا و بهشت به گفتوگوی شما و کودکتان راه یافت، در مورد آنچه خواهید گفت با دقت فکر کنید، زیرا کلماتی که هدفشان تسکین و دلداری یک بچهٔ کوچک است، در عمل میتواند او را گیج و سردرگم کنند.
همچنین انتظار داشته باشید که فرزند دبستانی بزرگترتان نسبت به خداوند که اجازه داده است یکی از عزیزان او بمیرد، مقداری احساس عصبانیت کند. در مورد صحبت با کودک در مورد خدا بیشتر بدانید.
نگویید کسی که مرده خوشحال است یا آدمهای خوب میمیرند: اگر به فرزند خردسال خود بگویید: «مامانبزرگ الان خوشحاله، چون رفته به بهشت!»، او ممکن است نگران شود که: «مامانبزرگ چطوری خوشحاله وقتی همه اینجا ناراحتن؟» و اگر بگویید کسی به خاطر آدم خوبی بودنش مرده است، برای مثال: «مامانبزرگ اینقدر آدم خوبی بود که خدا بردش پیش خودش!»، او احتمالاً فکر میکند که: «اگر خدا خواست مامانبزرگ رو ببره، آیا من رو هم میبره؟» یا «آیا من باید اونقدر بچهٔ خوبی باشم که بتونم توی بهشت کنار مامانبزرگ باشم یا باید خیلی بد باشم تا بتونم اینجا کنار پدر و مادرم باشم؟»
به جای گفتن این توضیحات گیجکننده برای یک کودک خردسال، میتوانید چیزی شبیه این بگویید: «ما خیلی ناراحتیم که مامانبزرگ اینجا پیش ما نیست و خیلی دلمون براش تنگ میشه، اما دونستن اینکه اون الان پیش خداست خوشحالکننده است.» چنین عبارتها و جملههایی به کودک اطمینان خاطر خواهد داد بدون اینکه به نگرانیهای او اضافه کند.
انتظار داشته باشید که موضوع بارها و بارها مطرح شود: آماده باشید تا بارها و بارها همان سؤالات را از فرزندتان بشنوید، زیرا فهم همیشگی بودن مرگ برای یک کودک خردسال دشوار است. همچنین کودک احتمالاً با افزایش آگاهیاش از مرگ و رشد مهارتهای شناختیاش، سؤالات تازهای مطرح خواهد کرد. پس نگران نشوید که شاید شما مرگ را بار اول خوب توضیح ندادهاید، بلکه سؤالات مستمر فرزندتان طبیعی و فقط کافی است تا حد امکان صبورانه به آنها پاسخ دهید. همچنین آماده باشید که او علائم سرگواری یا اندوه را تا دورهای طولانی و حتی تا سالها بعد نشان دهد.
خاطرهٔ فرد درگذشته را گرامی بدارید: کودکان برای سوگواری درگذشت یک عزیز به شیوههای قابل لمس و عینی نیاز دارند. بچهٔ شما ممکن است برای حضور در مراسم تشییع جنازه، به ویژه دیدن جنازه آماده نباشد، اما او میتواند به هر طریقی که راحت باشد در مراسم یادبود شرکت کند. مثلاً میتواند یک شمع را در خانه روشن کند، یک ترانه بخواند، یک نقاشی بکشد یا در مراسم دیگری شرکت کند.
برای بچههای پنج ساله، مراسم خاکسپاری میتواند کمک کند که مرگ عزیزشان را بهتر درک کنند، به ویژه اگر از قبل در مورد جزئیات این رویداد تا جای ممکن به او توضیح دهید. اما یک کودک هرگز نباید وادار به شرکت در مراسم خاکسپاری شود.
اما اگر کودک کمی بزرگتر شما میخواهد در مراسم تشییع جنازه یا مراسم دیگری شرکت کند، اینکه بدن فرد فوتشده چگونه به نظر میرسد، قبر چیست، افراد چگونه ممکن است رفتار کنند و هر جزئیات دیگری دربارهٔ این رویداد را از قبل با دقت توضیح دهید. همچنین صحبت کردن دربارهٔ رابطهٔ خوبی که کودک با فرد فوتشده داشته است احتمالاً کمک میکند. به عنوان مثال میتوانید بگویید: «یادته وقتی تو و مامانبزرگ رفتید آببازی، چقدر با تو بهش خوش گذشت؟»
مرگ یک حیوان خانگی را دست کم نگیرید: خیلی اوقات این موضوع اولین رودررویی کودکان با مرگ است و میتواند برای آنها یک اتفاق عمیقاً غمانگیز باشد. سگ یا گربهٔ شما اغلب اولین و بهترین همبازی کودکتان است که عشق و همراهی بیقید و شرطی به او میدهد. همچنین غذا دادن به طوطی یا ماهی قرمز ممکن است باعث شده باشد او احساس غرور و بزرگ بودن کند. سعی کنید نگویید: «ناراحت نباش، کوکو الان توی بهشته!» چون این به او القا میکند که غم و اندوه واقعی او ناشایست است. در عوض، برای این فقدان با او ابراز همدردی کنید و انتظار همان نوع عزاداری ادامهدار و سؤالهای مکرری را داشته باشید که در صورت فوت یک انسان از نزدیکان کودک میشنیدید.
سقط جنین را توضیح دهید: اگر شما و همسرتان سقط جنینی را تجربه کردهاید، بدون شک سوگوار و ناراحت خواهید بود. اما ممکن است تعجب کنید که متوجه شوید بچهٔ خردسال یا پیشدبستانی شما نیز، با اینکه درکی سطحی و ناکافی از بارداری دارد، ناراحت است. او ممکن است از این مرگ احساس گناه کند یا برای از دست دادن نقش «خواهر بزرگ» یا «برادر بزرگ» که خود را برایش آماده کرده بود، غمگین شود. کودک بزرگتر نیز ممکن است از این مرگ احساس گناه کند، مخصوصا اگر نسبت به اینکه نوزاد متولدنشده مرکز توجه همه بوده، حسادت میکرده است.
کودک نیاز به دلگرمی زیادی دارد تا باور کند که این نوع مرگ شایع نیست، مخصوصاً اگر شما دوباره برای بارداری تلاش کنید. توضیح دهید که کودکانی که سقط میشوند، معمولاً به اندازهٔ کافی بزرگ نشدهاند که بتوانند در خارج از شکم مادرشان زندگی کنند. شما میتوانید بگذارید فرزندتان با کشیدن یک نقاشی یا ساختن هدیهای برای کودک از بینرفته از او خداحافظی کند.
برای واکنشهای مختلف آماده باشید: بچهها نه تنها از مرگ یک عزیز احساس غم و اندوه میکنند، بلکه ممکن است احساس گناه یا خشم کنند، به ویژه اگر فرد درگذشته یکی از اعضای نزدیک خانواده بوده است. در مورد کودکان بزرگتر در سن پیشدبستانی، ممکن است فکر کنند که مثلاً خواهر کوچکشان به این خاطر مرده که به او حسادت میکرده است، حتی اگر هرگز این را به زبان نیاورند! همچنین کودک دبستانی شما ممکن است از این هم پیشتر برود و عصبانی باشد که او یا شما نتوانستهاید مانع این مرگ شوید.
بنابراین، به فرزند خردسال خود اطمینان دهید که هیچ چیزی که او گفته یا انجام داده است باعث این مرگ نشده و تعجب هم نکنید اگر از شما، پزشکان و پرستاران یا حتی فرد درگذشته خشمگین شود. همچنین این انتظار را نیز داشته باشید که او بیشتر از معمول المشنگه با پا کند و این المشنگهها یا راهی برای بیرون ریختن غم و اندوهش است، هرچند که المشنگه ظاهراً علت دیگری داشته باشد یا واکنشی در برابر تنش و اندوه جاری در خانهٔ شما. صبور باشید، به او آرامش بدهید و اگر نتوانستید مشکل را حل کنید، با یک مشاور و روانشناس کودک آگاه صحبت کنید. همچنین اگر به نظر میرسد که کودک شما در مواجهه و کنار آمدن با این اتفاق مشکل دارد، اگر مثلاً از رفتن به رختخواب میترسد یا افسرده به نظر میرسد، لازم است در مورد مراجعه به مشاور با پزشک کودک خود صحبت کنید.
از سوی دیگر، فرزند پنج سالهتان ممکن است شما را با سوالات ظاهراً بیتفاوت و بیاعتنایش مبهوت کند و مثلاً بپرسد: «خوب، اگه مامانبزرگ مرده، من میتونم اتاقش رو بردارم برای خودم؟» این صحبتها را جدی نگیرید و زیاد تفسیر نکنید. آنها فقط بازتابی از ناتوانی کودکتان در درک تأثیر واقعی مرگ در بزرگسالان اطرافش هستند و این ناتوانی در این سنها تا پیشدبستانی طبیعی است.
بیش از حد سعی نکنید کامل و بینقص باشید: اگر اخیراً از مرگ عزیزی عمیقاً سوگوار شدهاید، تمام تلاش خود را برای کمک به فرزندتان در این دوران بحرانی انجام دهید، اما انتظار نداشته باشید که خودتان هم کامل و بینقص باشید. ایرادی ندارد که در مقابل فرزند خود گریه کنید و نمیتوانید انتظار داشته باشید که همان روز اول به همهٔ سؤالاتش کامل و عالی و منطقی پاسخ دهید. پس از دوستان و نزدیکان خود کمک بخواهید و به یاد داشته باشید که هرچه بیشتر به خودتان کمک کنید تا با این اتفاق کنار بیایید، بهتر میتوانید به فرزندتان چه حالا و چه در آینده کمک کنید.
تلاش کنید تا برنامهٔ روزانهٔ کودک به حالت طبیعی برگردد: با حذف برنامهها و فعالیتهای روزمره که نقطهٔ ثقل و تعادل زندگی کودک بود و به او احساس امنیت میداد، این فقدان و مشکل را برای فرزند خود بیشتر نکنید. البته انتظار مقداری اختلال در روال برنامههای رومزه میرود، اما هرچه زودتر برنامهٔ روتین زندگی فرزندتان به حالت عادی بازگردد، این اتفاق برای او راحتتر خواهد بود. او باید به موقع به رختخواب برود، به موقع از خواب بلند شود، به موقع غذا بخورد و اگر در مهدکودک است، پیش دوستان خود و تفریحاتی که آنجا دارد برگردد.
همچنین فرزند شما ممکن است هنوز به مرگهایی که از اخبار میشنود یا پوششهای خبری در مورد بلایای ملی یا جنگها، تا حدودی بیتوجه و بیاعتنا باشد، اما اگر شما غمگین یا مضطرب باشید کودکتان حس میکند و به احتمال زیاد از بچههای بزرگتر نیز در مورد این رویدادها میشنود. به عنوان مثال میتوانید به او توضیح دهید که مردم گاهی عصبانی هستند و با هم میجنگند و درست است که این مسئله آدمهای دیگر و شما را غمگین میکند اما شما آنجا هستید تا از او مراقبت کنید و تمام تلاش خود را برای حفظ امنیتش انجام خواهید داد.
برای اطلاعات کامل حتماً مطلب برخورد با کودک در رابطه با شنیدن اخبار را بخوانید.