قدرت تخیل کودکان: چطور تخیل یک کودک دو ساله را تقویت کنید
چگونه تخیل کودک دو سالهٔ خود را تقویت و تغذیه کنید؟ در این مطلب با تخیل کودک دو ساله، اهمیت تشویق تخیل کودک دو ساله، تقویت تخیل کودکان دو ساله و زندگی با تخیل یک کودک دو ساله آشنا شوید.
تخیل کودک دو ساله
تخیل یک کودک دو ساله درست همپای توانایی تفکر انتزاعی او در حال پیشرفت است. کاناپه به راحتی میتواند به یک سفینه تبدیل شود و نان تستش میتواند دایناسوری باشد که از روی بشقابش رد میشود. این توانایی نشان میدهد که او دارد از بازی تقلیدی که کودکان کوچکتر انجام میدهند فراتر میرود و هرچه بزرگتر میشود تخیلش نیز شکوفاتر خواهد شد.
پس خود را برای تقسیم کردن خانهتان با یک شاهزاده خانم، یک اسب شاخدار، بتمن یا اسپایدرمن آماده کنید. بچهها به طور ذاتی به خیالپردازی گرایش دارند و تخیل کودک دو سالهٔ شما تازه در حال استارت زدن است. شاید قبلاً زیاد به آن توجه نکردهاید، اما حالا که کودکتان هر روز بیشتر و بیشتر حرف میزند، میتوانید رازدار بخش هرچه بیشتری از دنیای خیالی او شوید.
اگرچه میتوانید کناری بنشینید و فقط تماشا کنید، اما خیلی بهتر است اگر به آن بپیوندید. تخیل یک کودک دو ساله به طور طبیعی رشد میکند، اما کارهای زیادی هست که میتوانید برای برانگیختن آن انجام دهید. وقتی او را در معرض مناظر، صداها و حسهای جدید قرار میدهید، ذهنش را به دنیای بزرگتری میگشایید. در هر مرحله از رشد تخیل فرزندتان، گوش دادن به او و شرکت در بازیهایش، البته وقتی از آن استقبال میکند به شما کمک میکند تا از افکارش مطلع بمانید و خدا را چه دیدید؟ ممکن است در این فرایند به تخیل خودتان نیز جان تازهای بدهید.
اهمیت تشویق تخیل کودک دو ساله
تخیل فعال و زنده از راههای زیادی و بیش از آنچه فکرش را بکنید به کودک دو سالهٔ شما کمک میکند که برخی از آنها شامل موارد زیر است:
گسترش دایرهٔ واژگان: دایرهٔ واژگان بچههایی که بازیهای تخیلی انجام میدهد یا به تعداد زیادی قصههای پریان، داستانهای کتابها یا داستانهای مختلف توسط اطرافیانشان گوش میدهند، به شکل آشکاری وسیعتر است.
اعمال کنترل: نقش بازی کردن و وانمود کردن به کودک دو سالهٔ شما اجازه میدهد که هر کسی که دلش میخواهد باشد، چیزهایی را که یاد گرفته است تمرین کند و شرایط را به گونهای که میخواهد، تغییر دهد. داستانی که در آن، شنگول و منگول و حبهٔ انگور کوچولو، گرگ بزرگ را فراری میدهند یا بازیهای خیالی که در آن خرس عروسکی فرزندتان استفاده از لگن را یاد میگیرد، به کودک این احساس را میدهد که حتی در شرایط ناآشنا نیز میتواند قدرتمند باشد و کنترل شرایط را به دست بگیرد.
یادگیری قوانین اجتماعی: کنار آمدن و سازگاری در هر سنی میتواند دشوار باشد. وقتی کودک دو سالهٔ شما برای ایجاد قلعهای از ماسه، چوب و برگ به بچههای دیگر میپیوندد، او نه تنها در حال کشف یک دنیای خیالی است، بلکه در حال یادگیری قوانین پیچیده و واقعی دنیا در مورد به اشتراک گذاشتن، تعامل اجتماعی و حل تعارضات است.
قدرت حل مسئله: ابداع و طرحریزی موقعیتهای خیالی به کودک شما میآموزد که در زندگی واقعی خلاقانه فکر کند. پژوهشی نشان داد که بچههای خردسالی که خیالپرور هستند، وقتی بزرگتر میشوند این ویژگی را حفظ میکنند و مهارت حل مسئلهٔ بهتری دارند. بچههای «تخیلگر» در این پژوهش که چند سال بعد تست شدند، قدرت بیشتری برای مبارزه با چالشها و موقعیتهای دشوار داشتند. مثلاً اگر کتابی را که برای مدرسه نیاز دارند جا بگذارند، میدانستند باید چه کار کنند و هراسان نمیشدند.
تقویت تخیل کودکان دو ساله
اما چگونه میتوانید تخیل کودک دو سالهٔ خود را برانگیزید؟ راهکارهای زیر به شما در کمک به تقویت تخیل یک کودک دو ساله کمک میکند:
کتاب بخوانید: داستان خواندن با هم دربارهٔ سرزمینها و انسانهای ناشناخته روش خوبی برای غنیسازی زندگی خیالی کودکتان است و کتابهای تصویری که دایرهٔ لغات و گنجینهٔ تصویری او را گسترش میدهند نیز کمک میکنند. فکر کنید مثلاً چگونه میتوانید یک لاکپشت را تصور کنید اگر هیچوقت لاکپشتی ندیدهاید؟. کتابهایی حاوی تعداد زیادی عکسهای بزرگ و رنگارنگ انتخاب کنید و از این حقیقت لذت ببرید که در حال حاضر و تا زمانی که فرزندتان هنوز آنقدر بزرگ نشده که اصرار کند فقط متن دقیق کتاب را بخوانید، میتوانید هر چیزی را که میخواهید به داستان اضافه کنید. به او تصاویری از همه چیز، از سوسک گرفته تا فرفرهٔ کاغذی نشان دهید، صدای حیوانات و وسایل نقلیه را دربیاورید، برای هر کدام از شخصیتهای مختلف کتاب از صدای ویژهای استفاده کنید و دربارهٔ آنچه برای افراد یا حیوانات کتاب اتفاق افتاده یا ممکن است اتفاق بیفتد صحبت کنید.
داستان بسازید: تعریف کردن داستانهایی که خودتان میسازید به همان اندازهٔ کتاب خواندن برای تخیل کودکتان مفید است. داستانهای شما نه تنها گوشهای از فرصتها و امکانات را به تفکر مبتکرانهٔ او نشان میدهند، بلکه اصول پایهٔ خلق شخصیتها و طرحهای داستانی را نیز به او یاد میدهند و استفاده از فرزندتان به عنوان شخصیت اصلی داستانی که میسازید راهی عالی برای پرورش حس فردیت اوست. طولی نمیکشد که کودکتان شروع به ساخت روایتها و ماجراهایی از خودش میکند. اگر ابتدا از داستانهای شما تقلید میکند نگران نشوید، چون با تقلید است که کودکان یاد میگیرند.
یک پیشنهاد دیگر هم این که، مشترکاً داستانی بسازید یعنی هر کدامتان به نوبت چند خط از داستان را بسازید. درحالیکه مشغول انجام کارهایتان هستید به او بگویید: «یکی بود، یکی نبود! یه سگی زندگی بود که پیش یه پسر کوچولو زندگی میکرد و اونا دوست داشتنن نقاشی کنن. یه روز ...» سپس به فرزندتان نوبت بدهید. اگر هنوز آماده نیست که یک جملهٔ کامل را به داستان اضافه کند، از او بخواهید که اسم پسرک و سگ را انتخاب کند.
کارهای هنری را تشویق کنید: وقتی بچهٔ شما تصویری میکشد، به جای اینکه سعی کنید حدس بزند چه چیزی کشیده است از خودش بخواهید که آن را برای شما تفسیر کند، مگر اینکه او یک رامبراند کوچک باشد، در غیر این صورت احتمالاً اشتباه حدس میزنید! همچنین به جای گفتن «چه خونهٔ قشنگی» بگویید: «چه رنگهای زیبایی استفاده کردی! تو این نقاشی چه اتفاقی داره میافته؟»
موسیقی بسازید: کودک شما احتمالاً آمادهٔ کلاس پیانو نیست، اما باز هم میتوانید دنیای او را با موسیقی پر کنید. با یکدیگر به انواع مختلفی از موسیقی گوش دهید و او را تشویق کنید با آواز خواندن، رقصیدن، یا نواختن سازهای اسباببازی یا سازهای خانگی مثل کوبیدن به برخی اشیایی کنید که بتواند در آن مشارکت کند و البته همسایهها هم شاکی نشوند!
بازیهای وانمودی را تشویق کنید: بچهها با اجرای نمایشهایی متشکل از وقایع زندگی روزمره و زندگی خیالی خود چیزهای زیادی میآموزند. وقتی فرزند شما سناریو و طرح داستانی را اختراع میکند و آن را با شخصیتهایی پر میکند. مثلاً میگوید: «من بابا هستم و تو نینی و مریض شدی»، مهارتهای اجتماعی و کلامی خود را پرورش میدهد. او با بازی کردن چند بارهٔ سناریوهایی که شامل احساس غم، شادی، ترس یا ایمنی است، مسائل و درگیریهای عاطفی خود را حل و فصل میکند. وقتی خودش را به عنوان ابرقهرمان، یک اسب یا جادوگر تصور میکند احساس قدرت میکند و درکی از مسئول بودن پیدا میکند. همچنین وقتی تصور میکند که یک قورباغه یا سگ در یک موقعیت خاص چگونه رفتار خواهد کرد، درک خود از علت و معلول را گسترش میدهد.
وسایل صحنه را فراهم کنید: حولهها به شنل تبدیل میشوند، دستبندهای پلاستیکی به جواهرات و حصیر کهنه به یک فرش جادویی و آن مجموعه حیوان عروسکی بچگیاش به یک جنگل بارانی، بیمارستان حیوانات یا مزرعه تبدیل میشود. باور کنید یا نه، بهترین وسایل صحنه اغلب وسایل عمومی است که میتوانند نقشهای مختلفی را بازی کنند. از آنجا که بیشتر داستان توی سر کودک شما اتفاق میافتد، لباسهای پر زرق و برقی که از یک کارتون خاص یا شخصیتهای داستانی خاصی الگو گرفتهاند، در واقع اینجا چندان موفق نیستند!
همچنین بازیهای وانمودی میتوانند ماجراجویانهتر شوند اگر جعبه یا صندوقی مخصوص نگه داشتن ساز و برگ و وسایل این بازیها تهیه کنید، به خصوص اگر گاهی اوقات وقتی فرزندتان نمیبیند، وسایل جدیدی به آن اضافه کنید و بگویید: «بذار ببینیم امروز چی تو جعبهس». گنجاندن چند عدد از یک وسیله هم میتواند کمک کند، زیرا دو دزد دریایی یا دو شاهزاده همیشه بهتر از یکی است.
زمان تماشای نمایشگرها را محدود کنید: در مورد نشستن پای نمایشگرها، هرچه کمتر بهتر است. برنامههای فوقالعادهای در تلویزیون و دیگر رسانهها وجود دارد که به بچهها مثلاً یاد میدهند بچه کانگروها چطور رفتار میکنند یا اولین درسهای الفبا را آموزش میدهند و شما میتوانید برنامههای خوب و مفید را ضبط کنید یا از طرق دیگری تهیه کنید تا آنها را در ساعت مناسب ارائه کنید، اما در این کار زیادهروی نکنید.
کارتون، برنامهها و تایم نمایشگر از آنجا که کار تجسم را برای کودک شما انجام میدهند، تخیل در حال شکوفایی را معمولاً محدود میکنند. اگر کودک دو سالهٔ شما تلویزون تماشا میکند، آن را به کمتر از یک ساعت در روز محدود کنید. در مقابل وسوسهٔ استفاده از تلویزیون به عنوان پرستار بچهٔ برقی مقاومت کنید و به جایش، خودتان هم کنارش بنشینید و با او تماشا کنید. بعد سؤالاتی بپرسید، ایدههایی که در کارتون یا برنامه میبیند، بسط و توضیح دهید و بفهمید که چه چیزهایی از همه برایش جالبتر است.
زندگی با تخیل یک کودک دو ساله
چگونه با تخیل کودک دو سالهٔ خود زندگی کنید؟ پیشنهادهای زیر را دنبال کنید:
محدودیتهایی تعیین کنید: تعریف قوانین و اجرای آنها، مثلاً ممنوعیت ضربه زدن به دیگران با شمشیر اسباببازی، به خاطر همه مهم است. اما اگر میتوانید، بگذارید فرزندتان مدت کوتاهی با آثار و بقایای خیالات ناممکن خود زندگی کند. اینکه میز ناهارخوری برای شام در دسترس نیست، چون در حال حاضر نقش یک کلبهٔ اسکیمویی را برای کودکتان بازی میکند، بهانهٔ خیلی خوبی برای اردو زدن روی زمین هال خانه است.
دوست خیالی او را بپذیرید: کارشناسان معتقدند که داشتن یک دوست خیالی نشاندهندهٔ بچهای خلاق و اجتماعی است که راهی برای مدیریت ترسها یا نگرانیهای خود پیدا کرده است. برخی مطالعات نشان میدهد که تقریباً نیمی از بچهها در دورهای از کودکی خود یک دوست خیالی دارند. با این حال، اگر فرزندتان کارهایی را که خودش انجام داده است به گردن دوست خیالیاش میاندازد، زمان آن است که واقعیت را به او یادآوری کنید. نیازی نیست که او را به دروغگویی متهم کنید، اما آن خطا را مطرح کنید. از فرزندتان و رفیق خیالیاش بخواهید که خطا را جبران کنند. مثلاً چیزهایی را که ریخته است جمع کند، عذرخواهی کند یا هر چیز دیگری که لازم است و روشن کنید که این رفتار غیرقابل قبول بود.
کثیفی و ریخت و پاش را تحت کنترل نگه دارید: بله، اجرای دوبارهٔ داستان هانسل و گرتل ممکن است منجر به ایجاد مسیر درازی از خرده نان یا لوبیا روی کف اتاق نشیمن شود. اگر فضای کافی دارید، فکر خوبی است که اتاقی یا بخشی از اتاقی را به عنوان منطقهٔ بازی تعیین کنید، یعنی جایی که فرزندتان آزادانه و بدون نگرانی در مورد ریخت و پاش میتواند در آن بازیهایش را خلق کند. برخی از راهکارهای مهار نیز ممکن است کمک کنند. مثلاً وقتی آستینهای پیراهنهای کهنهای که روی یقه هم دکمه دارند بریده شود و پشت و رو پوشیده شوند میتوانند لباس کاری عالی باشند، یا ورقههای پلاستیکی در محل کار با خمیر بازی میتوانند از فرش محافظت کنند و ورقههای بزرگ روزنامه روی میز کار میتواند آن را از رنگ یا چسب در امان نگه دارند.
از بدلباسی فرزندتان لذت ببرید: وقتی فرزندتان اصرار میکند لباس فضانوردیاش را برای سومین روز متوالی در مهد کودک بپوشد، مداخله کردن میتواند وسوسهانگیز باشد. بزرگسالان معمولاً خط مشخصی بین رفتارهای حوزهٔ عمومی و رفتارهای حوزهٔ خصوصی میکشند. مثلاً شلوار گرمکن کهنه و دمپایی خرگوشی در داخل خانه ایرادی ندارند، اما در رستوران ایراد دارند و دشوار است که درک کنیم بچهها این گونه فکر نمیکنند. اما اگر میبینید دارید با فرزندتان درگیر میشوید، به یاد داشته باشید که کودک دو سالهٔ شما هنوز این مرزها را تشخیص نمیدهد و سعی کنید از آن چشمپوشی کنید. در درازمدت، پوشیدن لباسهای غیرعادی و به ظاهر مسخره چیزی نیست که ارزش نگرانی داشته باشد.