اگر کودکتان بدغذا باشد تقصیر شماست؟

اگر کودکتان بدغذا باشد تقصیر شماست؟

از طرف هر مادر یا پدری که در رستوران هدف نگاه تحقیرآمیز یا ابروی بالارفته‌ٔ شخصی قضاوت‌گر در میز روبه‌رویی قرار گرفته است می‌گوییم که همیشه بدغذایی کودک تقصیر والدینش نیست و این تصور و افکار قضاوت‌گر دیگران بیشتر چیزهایی را در مورد شخصیت آن فرد بازگو می‌کند تا در مورد رفتار این والدین با کودک یا شیوهٔ تربیتی‌شان. اما اصلاً چرا کودکان بدغذا می‌شوند؟ در این مطلب با این موضوع و برخی از اظهارنظرهایی که در مورد بدغذایی کودکان می‌شنویم بیشتر آشنا شوید.

بدغذایی کودک تقصیر والدینش است

این تصور در واقع یک نقطه‌ٔ کور کلاسیک برای والدین است که هر کار خوبی کودک انجام می‌دهد به دلیل روش فرزندپروری خوب والدینش است. باد کردن از غرور و خودپسندی حس خوبی دارد، اما مشکلی که در چنین منطقی وجود دارد این است که اگر کودک دیگری به خاطر تربیت و فرزندپروری خوب والدینش خوش‌خوراک است، پس حتماً فرزند شما به خاطر فرزندپروری ضعیفتان بدغذا و ایرادگیر است ولی لزوماً این‌طور نیست.

والدین بچه‌های بدغذا اغلب برای ترغیب فرزندشان به غذا خوردن دقیقاً همان کارهایی را می‌کنند که دیگران انجام می‌دهند، فقط آن کارها برایشان زیاد خوب جواب نمی‌دهد. اما والدینی که از این بابت خوش‌شانس بوده‌اند آن‌قدر از اثربخشی شیوه‌ٔ فرزندپروری خود مغرورند که والدین دیگر را قضاوت می‌کنند و از آنجا که این موضوع با آن نگرانی عجیب و غریب افراد در مورد غذا و وزن مرتبط است، گفت‌وگو و بحث‌ها خیلی سریع بغض‌آمیز و بدخواهانه می‌شود.

وقتی واقعیت‌های علمی هر مسئله‌ای را بررسی می‌کنیم، چقدر از نادرست بودن قضاوت‌هایمان آگاه می‌شویم و چه میزان نگاهمان تغییر می‌کند.

کودکان بدغذا لوس شده‌اند

واقعیت این است که کودکان بدغذا تقصیری در این اتفاق ندارند و دست خودشان نیست. تحقیقات نشان می‌دهد که بدغذایی بیشتر به ویژگی‌های عاطفی مانند کم‌رویی ارتباط دارد و در میان بچه‌هایی که دچار «نوهراسی غذایی» شناخته می‌شوند، حدود سه چهارم ترس آنها از غذاهای جدید می‌تواند ژنتیکی باشد یا به عبارت دیگر، مثلاً یک کودک به این دلیل بدغذاست که مادرش در کودکی بدغذا بوده است، نه به این دلیل که در دوران نوپایی به او ناگت و شیرینی‌ می‌دادند.

بینی ما نیز ممکن است یک عامل مشکل‌ساز باشد، زیرا بسیاری از آنچه که ما به عنوان حس چشایی تجربه می‌کنیم در واقع حس بویایی است؛ گاهی که غذا می‌خورید بینی خود را بگیرید، خودتان متوجه خواهید شد! ژن‌هایی که توانایی بویایی بدن را کدگذاری می‌کنند بسیار متغیرند. بعضی از افراد بویایی کمتری دارند، مثلاً کسانی که فکر می‌کنند گشنیز طعم صابون دارد، احتمالاً قادر به بوییدن آن ترکیباتی نیستند که باعث بوی تازه و گیاهی آن برای دیگران می‌شود و برخی دیگر بویایی بیشتری دارند، مثلاً کسانی که می‌گویند چغندر و برخی ماهی‌ها مزهٔ گِل یا خاک می‌دهند، به بوی ژئوسمین واکنش نشان می‌دهند.

همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد بسیاری از افراد بدغذا، از نظر فیزیولوژیکی مستعد بدغذایی هستند و واقعاً قابلیت چشیدن و بوییدن چیزهایی را دارند که دیگران متوجه آن نمی‌شوند. در یک مطالعه‌ٔ مرتبط، محققان به بچه‌های پنج تا ۱۰ ساله یک سری نوشیدنی دادند که سطوح مختلفی از طعم تلخ یا شیرین داشتند. محققان دریافتند كه ترجیح‌های كودكان به ژنوتیپ‌های آنها در ژن‌گاه TAS۲R۳۸ ارتباط دارد. این ژن‌گاه ناحیه‌ای است كه حساسیت فرد به چندین ترکیب مختلف مزه‌ٔ تلخ را كنترل می‌كند. الل (Allele) بخشی از یک ژن است و کودکانی که حداقل یک نسخه از الل حساس به تلخی دارند، تلخی در غلظت‌های کم را بیشتر تشخیص می‌دهند و نوشیدنی‌ها و غلات صبحانه‌ٔ شیرین‌تر را ترجیح می‌دهند.

بنابراین، آن کودک به ظاهر غرغرو که شما را با ایرادگیری خود دیوانه می‌کند، در واقع ممکن است دلیلی فیزیولوژیکی برای آن داشته باشد.

والدین کودکان بدغذا تنبل و بی‌حوصله هستند

هر پدر و مادری که ۲۵ دقیقه از وقت خود را صرف متقاعد کردن کودک چهار ساله‌اش برای خوردن فقط یک لقمه از غذا کرده باشد، با این حرف شما مخالفت خواهد کرد. علاوه بر این، با تمام توصیه‌ها برای درست نکردن غذای دوم برای کودکان ایرادگیر، گاهی شما خودتان را موظف می‌دانید که برای او یک غذای دیگر درست کنید، یکی برای کودک بدغذا و یکی برای بقیهٔ اعضای خانواده‌ و این کار بسیار سخت‌تری است. هنوز هم فکر می‌کنید چنین مادر یا پدری تنبل است؟

شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد واداشتن بچه‌های کوچک به غذا خوردن با زبان‌بازی در حقیقت نتیجه‌ٔ عکس خواهد داشت. به‌طورکلی، در درازمدت، افراد اگر مجبور به خوردن غذایی شوند، آن را کمتر دوست خواهند داشت و مقدار کمتری از آن می‌خورند. بچه‌هایی که برای خوردن غذاهای سالم تحت فشار قرار می‌گیرند، در حقیقت میان‌وعده‌های ناسالم بیشتری می‌خورند و کودکی که مجبور به خوردن یک غذا شود، ممکن است در بزرگسالی کمتر آن غذا را بخورد.

به مرور زمان، اصرار والدین به غذا خوردن حتی ممکن است کودک را متقاعد به مقاومت بیشتر کند. در یک مطالعه در سال ۲۰۰۶، محققان به کودکان پیش‌دبستانی کاسه‌های سوپ دادند و به برخی از آنها فشار آوردند که سوپشان را تمام کنند. بچه‌هایی که تحت فشار نبودند سوپ بیشتری خوردند و نظرات منفی کمتری دادند و بچه‌هایی که در خانه به طور معمول مجبور می‌شوند بیشتر غذا بخورند، بیشتر احتمال دارد که در وهله‌ٔ اول در برابر خوردن سوپ مقاومت کنند.

در آخر، لازم به ذکر است که شما با تماشای شخصی در رستوران یا فقط با یک بار حضور هنگام مهمانی شام در خانه‌ٔ آنها نمی‌توانید بفهمید که آنها همواره در خانه چطور رفتار می‌کنند و غذا می‌خورند. به عنوان مثال، در یک مکان عمومی مثل رستوران، بیشتر والدین بچه‌های بدغذا به آنها اجازه می‌دهند غذاهای مورد علاقهٔ خود را بخورند تا از قشقرق و سرزنش عمومی دوری کنند ولی فکر نکنید کودکی که در رستوران سیب‌زمینی سرخ‌کرده می‌خورد در خانه یک‌ بشقاب پر از کلم بروکلی دریافت نمی‌کند! پس سعی کنیم فقط با چیزهایی که می‌بینیم پیش‌داوری نکنیم.

اگر کودک خیلی گرسنه باشد غذایش را می‌خورد

بله، شاید و در این فاصله، با افت قند خون او و افزایش تنش بر سر میز غذا، کنار آمدن با او تقریباً غیرممکن می‌شود، مگر این که شما دعوا کردن هر شب سر میز شام با یک بچه‌ٔ کلافه از گرسنگی را دوست داشته باشید!

بسیاری از بچه‌های بدغذا، به جای اینکه تسلیم شوند و شام منفورشان را بخورند، به منتظر ماندن برای صبحانه‌ٔ روز بعد که شامل چیزهای خوشمزه‌تری است عادت می‌کنند. برخی والدین هم این استراتژی را به این صورت خنثی می‌کنند که بچه‌ها را مجبور می‌کنند ساعت‌ها پشت میز غذا بنشینند تا زمانی که بشقاب خود را خالی کنند، یا اینکه بشقاب غذا را دوباره در یخچال می‌گذارند و سپس آن را برای صبحانه، ناهار و شام بعدی ارائه می‌کنند، تا زمانی که خورده شود؛ به این افراد والدین کنترل‌گر می‌گویند!

کودکان بزرگ شوند خوب می‌شوند

گاهی هم می‌شنوید که دوست یا مادرتان به شما می‌گوید: «زیاد سخت می‌گیری، بزرگ که بشه، خودش خوب می‌شه» این نظر حداقل خیرخواهانه است. شاید بسیاری از بچه‌های بدغذا این مشکل را با بزرگ‌تر شدن پشت سر می‌گذارند، هرچند محققان معتقدند که تغییر ذائقه‌ٔ غذایی در حد فاصل کودکی و بزرگسالی ناشی از تغییرات ژنتیکی طبیعی‌ای است که با گذشت زمان رخ می‌دهد.

با این حال، بسیاری از بچه‌ها هرگز از بدغذایی خلاص نمی‌شوند. یک مطالعه روی نوعی اختلال غذایی بزرگسالان که با نام «اختلال اجتناب محدودیت مصرف مواد غذایی» یا ARFID شناخته می‌شود، در سال ۲۰۱۰ انجام شد که در آن زمان محققان فکر می‌کردند که این شاید مسئله‌ای نادر اما مشکل‌ساز برای برخی از بزرگسالان باشد، اما وقتی بیش از ۴۰۰۰۰ نفر در پرسش‌نامهٔ آنلاین مربوط این مطالعه شرکت کردند، محققان از این تعداد شگفت‌زده شدند.

محققان اکنون اختلال اجتناب محدودیت غذا را همراه با موارد شناخته‌شده‌تری مانند «اختلال بی‌اشتهایی عصبی» و «اختلال پرخوری عصبی» در فهرست اختلالات خوردن تحت درمان خود قرار داده است. این اختلال که قبلاً «اختلال خوردن انتخابی» یا «بدغذایی بزرگسالان» نامیده می‌شد، در سال ۲۰۱۳ به کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی نیز اضافه شد و بزرگسالانی که از این اختلال رنج می‌برند، وقتی می‌توانند آن را با افرادی که می‌شناسند، یا فقط به صورت ناشناس با دیگران در میان بگذارند، داستان‌های بسیار ناراحت‌کننده‌ای از محرومیت و شرمندگی مادام‌العمر تعریف می‌کنند و مطمئناً خیلی خوب است که دیگر این بلا سر کسی نیاید.

تغذیهٔ کودک تو جهان سومی است

این گفته یعنی شخص گوینده هر شب با خانواده‌هایی از آفریقا یا اروپا در خانه‌اش شام می‌خورد! گفتن جمله‌هایی کلی در مورد تغذیهٔ افراد در سراسر دنیا نه کاملاً درست است و نه کاربرد قابل توجهی دارد.

در برخی کشورها کودکان بیشتر سیب‌زمینی شیرین و آووکادو می‌خورند، در برخی سرزمین‌ها، ارزن و یام و در کشور ما که بیشتر برنج و سیب‌زمینی می‌خوریم، بچه‌ها نیز این غذاها را بیشتر دوست دارند، پس اگر مثلاً کودک شما ارزن را دوست دارد، احتمالاً در لیبریا یک کودک خوش‌خوراک محسوب می‌‌شود! شما می‌توانید غذاهای جدید کشورهای دیگر را امتحان کنید ولی نیازی نیست هر روز مواد غذایی‌ای را به سختی تهیه کنید که نه در محل زندگی شما زیاد پیدا می‌شود و نه بومی ذائقهٔ شماست.

نتیجه‌گیری این است که، بی‌میلی بچه‌ها برای امتحان کردن و لذت بردن از غذاهای جدید اصلاً منحصر به کودک و کشور شما نیست و در بسیاری از فرهنگ‌ها مسئله‌ای شناخته شده است. برای قرن‌ها بیشتر انسان‌ها فقط سبزیجات، غلات و گوشت تولیدشده در منطقه‌ٔ خود را مصرف می‌کردند. امروزه خوردن کانگی (غذایی هندی) برای صبحانه، توم یام (سوپی تایلندی) برای ناهار و گولاش (غذای مجاری) برای شام یک مفهوم کاملاً جدید است و می‌توان گفت این چیزی تکاملی است و آن‌قدر سریع اتفاق افتاده که بدن‌های کند و تأخیری ما نتوانسته‌اند همپای آن متحول شوند.

کلام آخر

وقتی با واقعیت‌های علمی هر مسئله‌ای را بررسی می‌کنیم، چقدر از نادرست بودن قضاوت‌هایمان آگاه می‌شویم و چه میزان دنیایمان تغییر می‌کند. شاید بهتر باشد دفعهٔ بعدی که در رستوران نگاهی به اطراف خود انداختیم و کودکی را دیدیم که با خوشحالی پیتزایش را بالای سرش می‌برد تا کش آمدن پنیر پرچربش را با ذوق تماشا کند، قبل از این که نگاه خودمقدس‌پندرمان را به والدینش بیندازیم، کمی بیشتر فکر کنیم، چون شاید این والدین و آن کودک هم تمام تلاششان را کرده باشند. پس اگر کودک شما بروکلی و گل کلم دوست دارد، خوشحال باشید ولی نگاه قضاوت‌گرتان در مورد دیگران را هم کمی تغییر دهید.

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

مقاله مرتبط