یک خبر شگفت‌انگیز

یک خبر شگفت‌انگیز

به دنیا آمدن و ورود یک نوزاد جدید، مثل هر اتفاق دیگری یک تغییر بزرگ است و تغییرات معمولاً با اضطراب همراه هستند. قطعاً ورود بچهٔ دوم به خانوادهٔ ما برای خود ما هم به عنوان پدر و مادر اضطراب‌آور خواهد بود. ما آگاهیم به این موضوع، اما بچهٔ اول ما که یک بچهٔ کوچک است هیچ ذهنیتی نسبت به این موضوع ندارد. ما چطور می‌توانیم کودک را آماده کنیم تا به او بگوییم نوزاد دیگری در راه است؟ یک بچهٔ کوچولو. در این مطلب با زمان دادن این خبر به کودکان بزرگ‌تر آشنا شوید.

چه زمانی برای دادن خبر بارداری بهتر است؟

بهتر است تا قبل از سه‌ ماههٔ دوم به دلیل اینکه هنوز از سلامت بارداری مطمئن نیستیم به او نگوییم؛ چون اگر خدای نکرده بارداری ناموفق باشد، نباید او را در سوگ درگیر کنیم. قبل از اینکه شکم مادر شروع کند به رشد کردن آرام آرام این مسئله را به او بگویید. بسته به شرایطی که وجود دارد باید این زمان را مشخص کنیم. اینکه کودک چه سنی داشته باشد تأثیر مستقیم بر زمان گفتن دارد. مثلاً وقتی کودک در سنین مدرسه قرار دارد می‌توان زودتر از بزرگ شدن شکم این موضوع را به او گفت. چون به هر حال ممکن است بچه درخواست‌هایی داشته باشد؛ مثل اینکه مرا سفت بغل کن. باید توضیح بدهیم که: من موظفم از این جنین مراقبت کنم. گاهی پیش می‌آید که کودک با شنیدن خبر بارداری مادر بخواهد بیشتر از قبل به شکم او نزدیک شود یا بیش از حد کنجکاوی نشان دهد. در این موقعیت به او توضیح بدهید. به او اجازه بدهید که شکم را نوازش کند. به او بگویید نمی‌توانی بپری، نمی‌توانی مرا فشار بدهی. خوب است مادر دست کودک را بگیرد و شکم را نوازش کند.

چطور به او بگوییم که یک کودک در راه است؟

یکی از کارهایی که ما باید انجام بدهیم و در طول این مسیر به یاد داشته باشیم این است که هرگز و هرگز و هرگز نباید به بچه‌ها دروغ بگوییم. ما باید به زبان ساده به بچه بگوییم که یک خواهر یا برادر قرار است به دنیا بیاید. این توضیح باید در فضایی صورت گیرد که کودک احساس راحتی می‌کند و پدر و مادر با آرامش کنار هم هستند. یا اگر فکر می‌کنید کودک با یکی از شما راحت‌تر است، فضای امنی ایجاد کنید که او به شما توجه کند و به حرف‌هایتان گوش دهد. آن‌ موقع ما برای او بیان می‌کنیم: «قراره یه نوزاد کوچیک به جمع خانوادهٔ ما اضافه بشه. قراره اون بیاد و وقتی که بزرگ‌تر شد با تو بازی کنه و با هم تجربه‌های بهتری داشته باشین.»

به او نگویید که همه چیز بهتر می‌شود و اتفاقات را عجیب و غریب توضیح ندهید. لزوماً تغییرات را واضح برای بچه بگویید تا محیط برایش قابل پیش‌بینی باشد و شرایطی برای تعجب یا ترس فراهم نشود. ما در توضیحات به کودک می‌گوییم: «یک موجود کوچولو میاد مثل وقتی که تو به دنیا اومدی.» این‌جور وقت‌ها عکس‌ها و فیلم‌هایی که از بارداری و زایمان قبلی دارید به او نشان بدهید و بگویید: «اون چیزی که الان مامان تو دلش داره دقیقاً مثل زمانیه که تو توی دل مامان بودی و الان مامان قراره اونو چند ماهی تو دلش نگه داره تا بالاخره به دنیا بیاد و مثل تو بشه.» مرور عکس‌های بچگی می‌تواند برای پذیرش او خیلی کمک‌کننده باشد.

در توضیح نوزاد جدید به او بگویید: «یک بچهٔ کوچولو که خیلی به مراقبت احتیاج داره. نمی‌تونه غذا بخوره. نمی‌تونه راه بره. نمی‌تونه از خودش مراقبت کنه و ممکنه خیلی زیاد گریه کنه، چون بلد نیست حرف بزنه.» این توضیحات بسته به سن کودک می‌تواند کمتر یا بیشتر شود. در ادامه تأکید کنید که این کودک نیاز به مراقبت همهٔ ما دارد، مخصوصاً مامان. کودک را با شرایطی که قرار است با آن مواجه شود آشنا کنیم. او را با تمام اتفاقاتی که در این پروسه می‌افتد شریک کنیم؛ مثلاً در خرید لباس برای نوزاد یا هنگام تکان‌های جنین داخل شکم بچهٔ بزرگ‌ترمان را هم همراه کنیم. آمدن یک بچهٔ دیگر به خودی خود حسادت کودک اول را برمی‌انگیزاند، ما نباید کاری کنیم که او حساس‌ شود.

خیلی خوب است که وقتی برای اولین‌ بار این خبر را به بچه می‌دهیم از او بپرسیم: «الان چه احساسی داری؟» و بر اساس چیزی که نقل می‌کند واکنش نشان دهیم. خیلی مهم است که ما این واکنش‌ها را به صورت تدافعی یا با حالت ارزشی پاسخ ندهیم؛ مثلاً ممکن است که او بگوید من غصه می‌خورم. ما باید بگوییم: چه اتفاقی افتاده که تو فکر می‌کنی باید غصه بخوری؟ یا ممکن است او بگوید من خیلی خوشحالم. ما باید بگوییم: چقدر خوب، چه چیزی تو را این‌قدر خوشحال می‌کند؟

لطفاً در مورد جنسیت بچه به او چیزی نگویید، مگر اینکه پزشکتان شما را از آن مطمئن کرده باشد. اگر خودتان می‌خواهید فرزندتان دختر یا پسر باشد، این موضوع را در حضور بچه ابراز نکنید، چون می‌تواند در ذهنیت او اثر بگذارد.

بعد از به دنیا آمدن نوزاد با کودک اول چه رفتاری داشته باشیم؟

وسایلش را به شکل واضحی به کودک دوم نبخشیم، اگر خواستیم این کار را بکنیم از او اجازه بگیریم. بعد از به دنیا آمدن کودک حسادتی پدید می‌آید که اجتناب‌ناپذیر است. در این مرحله نقش پدر و اطرافیان دیگر خیلی حساس می‌شود. هرگز به او نگویید که بچه برای تو کادو می‌آورد. بچه باید بداند موجودی می‌آید که نیاز به مراقبت دارد. ما باید کودک را همراه و شریک کنیم، نظرش را بپرسیم و با او حرف بزنیم.

مهم این است که بگذاریم بچه حس‌هایش را بگوید. ممکن است رفته رفته به خاطر اینکه توجه ما را به نوزاد جدید می‌بیند فضا را با او رقابتی کند تا توجه ما را بگیرد. این رفتارها را خیلی سخت نگیریم. اینها رفتارهای موقتی است؛ مثلاً اگر او هم خواست شیر بخورد، ما برایش توضیح بدهیم: «اگه یادت باشه، ما از سینه خداحافظی کردیم. برای اینکه تو دیگه دندون داری و می‌تونی غذا بخوری. ولی نگاه کن، این کوچولو نمی‌تونه چیزی بخوره. نمی‌تونه خودش چیزی برداره. نیاز داره که مامان بهش شیر بده. اما تو می‌تونی در مورد حست با من حرف بزنی.» ما نباید بچه را تنها بگذاریم یا او را از اتفاقات دور کنیم. بگذارید او همراهتان باشد و کنار شما تجربه کند.

اگر کودک اول بخواهد به نوزاد آسیب برساند، چه‌کار کنیم؟

زمانی کودک ممکن است به خاطر حسادت‌ها بخواهد به نوزاد آسیبی بزند. او را تنبیه نکنید. سعی کنید بفهمید مشکل کجاست و چه دلیلی دارد. شاید این شما هستید که باید در رفتارتان تجدید نظر کنید. شاید شما دارید حساسیت او را برانگیخته می‌کنید. حتی اگر در آن فضا نیاز به تنبیه می‌بینید، باید توضیح کاملی به کودک بدهید تا او بفهمد برای چه دارد تنبیه می‌شود. قرار نیست او این حس را داشته باشد که: من فراموش شده‌ام و دیگر دوست‌داشتنی نیستم.

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

بلاگ مرتبط