آنچه یک همپای مبتلا به سرطان پستان باید بداند

آنچه یک همپای مبتلا به سرطان پستان باید بداند

یادم می‌آید. هوا گرم بود. باد می‌وزید. بادی که دیگر چیزی را با خودش نمی‌بُرد. ناگهان همه چیز ناپدید شد. چیزهایی که تا چند دقیقه پیش، قبل از نگاه کردن به جواب آزمایش انگار هیچ‌وقت تمام نمی‌شد. نمی‌دانم چقدر طول کشید تا بلند شدم. باید ترس را می‌گذاشتم برای بعد. هیچ‌کدام از کسانی که سرطان را پشت سر می‌گذارند، بیش از حد قوی و شجاع نیستند و بعد از درمانشان هم قوی‌تر نشده‌اند، آنها فقط ناگهان متوجه می‌شوند که مثل خیلی از لحظه‌های دیگر این زندگی، چاره‌ای جز ادامه دادن وجود ندارد. اما چیزی که در این مطلب می‌خواهم عنوان کنم، ترس‌های خود بیمار نیست، بلکه قرار است کمی با اهمیت حضور شریک زندگی یک زن مبتلا به سرطان پستان در طول سخت‌ترین دورهٔ درمان یعنی شیمی‌درمانی برای غلبه بر ترس‌های احتمالی و طبیعی‌اش آشنا شویم.

نقش شما بعد از ابتلای همسرتان به سرطان پستان

طی روزهای شیمی‌درمانی‌‌، زن‌هایی را می‌دیدم که مثل من به زور راه می‌رفتند، اما ساک‌ها، کیسه‌ها، سبد خوراکی‌ها و پتوهایی را که معلوم بود از راه دوری آورده بودند خودشان حمل می‌کردند، درحالی‌که یکی از اطرافیان یا همسرشان نیز همراهشان بود. یکی دلش می‌خواست خودش کارهایش را انجام دهد و دیگری را کسی همراهی نمی‌کرد. مادر جوانی با گریه تعریف می‌کرد فرزندش را کتک زده‌، آن هم فقط برای اینکه کودکش از او پرسیده بود: «مامان چرا کچل شدی؟» و زنی که کنارم نشسته بود وقتی روی کفش‌هایم زیر تزریقش بالا آورد، به شوهرش که با نگرانی، درماندگی و به خاطر او بیرون اتاق ایستاده بود، چشم از همسرش برنمی‌داشت و پرستار مدام به او می‌گفت که جلوی در نایستد و به طبقهٔ پایین برود ولی او نمی‌رفت اشاره کرد و رو به من گفت: «دلم می‌خواد بُکشمش.»

حالا مدتی است وقتی برای پیگیری درمانم به آن بیمارستان می‌روم، باز هم زنانی را می‌بینم که با وجود تحت درمان بودن، به نظر رفتار مناسبی از سوی اطرافیانشان دریافت نمی‌کنند ولی حالا بهتر می‌دانم که این عجیب نیست، چون درد و بیماری گاهی امان از عقل همراه و مراقب بیمار می‌برد. همراه بیمار بودن سخت است، همسر یک بیمار بودن سخت‌تر و پدر کودکی بودن که مادرش سرطان دارد خیلی خیلی سخت است. اما راه چاره چیست؟

قدم اول این است که از ملامت‌ها دوری کنیم؛ ما نمی‌دانیم مردی که همسرش برای پس گرفتن زندگی‌اش می‌جنگد، خودش چقدر زیر فشار احساس ناتوانی و گناه است؟ چقدر ممکن است ندانم‌کار شده باشد یا اعتماد به نفسش را به کلی از دست داده باشد و چقدر قرار است بار عذاب وجدان را بابت چیزی حمل کند که او مقصرش نبوده‌ است. پس انگشت اتهام را از روی یکدیگر برداریم و به دنبال راهکار باشیم، چون متحد بودن در دنیایی که همه یک درد دارند، کار ساده‌‌تری است.

همراهی عاطفی یک همسر مبتلا به سرطان پستان در طول شیمی‌درمانی

اگر شما هم مردی هستید که با نسبت‌های مختلف، به ویژه یک همسر در کنار زنی مبتلا به سرطان پستان قرار دارید، حتماً از قبل باخبرید که لازم است درباره‌ٔ مراحل درمان سرطان پستان بیشتر بدانید. اما نکته‌ٔ مهم دیگری که نمی‌توان از آن گذشت این است که بدانید و باور کنید حضور شما به عنوان یک مرد عاشق در کنار شریک زندگی‌تان در بهبود، سبُک و آب شدن دردهایش به شدت مؤثر است. با توجه به اینکه خلق‌وخوی هر زنی با دیگری متفاوت است و احتمالاً شما همسرتان را بیشتر از بقیه می‌شناسید و می‌دانید چطور باید به او کمک کنید، ولی بیشتر زنان هنگام شیمی‌درمانی برای سرطان پستان ویژگی‌های کم‌وبیش مشترکی دارند و شاید راهنمایی‌های زیر بتواند کمی به یک بیمار و همسرش در راحت‌تر سپری کردن چنین روزهایی کمک کند:

  • در مورد بیماری‌ همسرتان اطلاعات کسب کنید. ببینید دلش می‌خواهد در مورد چه چیزی حرف بزند. مثلاً در مورد جزئیات بیماری‌اش یا چیزی که او را از یادآوری آن دور کند.
  • اگر دوست داشت خودتان موهایش را بعد از اولین جلسه یا قبل از آن کوتاه کنید یا بتراشید، حتی خود شما هم می‌توانید موهایتان را با هم از ته بتراشید، چون دیدن ریختن ناگهانی تمام موها بعد از چند روز توی حمام یا روی بالش تصویر خوشایندی برای هیچ‌کس نیست. اگر دوست داشتید هم قبلش به قدر کافی از خودتان عکس بگیرید!
  • گر گرفتن اغلب یکی از عوارض شیمی‌درمانی سرطان پستان است که معمولاً هنگام خواب بیشتر می‌شود و آزاردهنده است. این نکته را در نظر بگیرید که او مدام و بیشتر در زمان خواب شب، گرم و احتمالاً سپس سردش خواهد شد؛ شاید بهتر باشد از یک پتوی مشترک استفاده نکنید تا راحت‌تر بخوابید.
  • دست همسرتان را برای کمک به بلند کردنش نکشید. سعی کنید برای بلند کردنش او را آرام از کمر یا هر جایی که خودش می‌گوید بگیرید و کمکش کنید، چون یک یا هر دو دستش بعد از جراحی تا مدت‌ها درد دارد، به ویژه اگر غدد لنفاوی زیر بغلش را هم برداشته باشند.
  • خانم شما احتمالاً هنوز نمی‌تواند به علت درد جراحی‌اش روی پهلو یا شکمش بخوابد، پس تا جای ممکن به راحت بودن جای خواب او و خودتان روی تخت توجه کنید.
  • استخوان‌ها، به خصوص استخوان‌های مچ پاها در طول درمان و شاید ماه‌ها بعد از آن هم درد دارند و راه رفتن، دویدن، بالا رفتن از پله‌ها را سخت می‌کند، پس اگر دوست داشت می‌توانید پاهایش را ماساژ بدهید.
  • اگر برای تزریق‌ها پورت سینه ندارد، جای تزریق روی دستش را بعد از هر جلسه تا سه روز و هر بار برای چند دقیقه با کمی روغن زیتون آرام ماساژ دهید تا جای آن کبود نشود.
  • به بازو یا هر جای دست سمتی که سینهٔ جراحی‌شده در آن طرف قرار دارد نباید چیزی تزریق شود یا از آن خون گرفته شود، این نکته را در زمان آزمایش‌های مختلف یادآوری کنید؛ هرچند خود پرستار یا مراقبان این موضوع را می‌دانند. همچنین بهتر است چیزی سنگین‌تر از یک کیلوگرم را با آن دست بلند نکند، به خصوص اگر غدد لنف‌ زیربغل هم درگیر بوده و برداشته شده‌اند.
  • چقدر همسرتان را می‌شناسید؟ آیا اگر هر روز و مدام به او بگویید «تو زن قوی‌ای هستی!» احساس بهتری خواهد داشت؟ کسی چه می‌داند؛ شاید در چنین موقعیت‌هایی او واقعاً قوی نباشد یا حداقل حالا دلش نخواهد قوی باشد.
  • گفتن «دوستت دارم» به او را فراموش نکنید، ولی اگر عادت به گفتن زیاد این جمله ندارید با کارهایی آشنا بین خودتان مثل خرید هدیه‌، یک شاخه گل یا هر کار دیگری به او بگویید چقدر دوستش دارید.
  • بدخلقی‌ها و اوقات ‌تلخی‌هایش را به خودتان نگیرید و دمدمی‌مزاج بودنش را تا جای ممکن تحمل کنید، چون این نوسان هورمون‌هایش هستند که ذهن و افکارش را به هم ریخته‌اند.
  • نیازش برای خلوت و تنهایی را در نظر بگیرید، چون برخی زنان در این دوران به دلایل مختلف ممکن است بیشتر دلشان بخواهد تنها بمانند؛ یعنی بیشتر وقت‌ها نه کسی را ببینند و نه کسی به دیدنشان بیاید.
  • اگر دوست دارید با هم عکس بگیرید و به او بگویید خیلی زیبا شده است، چون زنان کچل به راستی بسیار زیبا هستند!
  • در چنین موقعیتی از او نخواهید مدام به فکر بچه‌هایش باشد و از کسی یا چیزی مراقبت کند. اگر کودک یا کودکانی دارید، حتماً از اطرافیان دلسوزتان برای مراقبت از آنها کمک بگیرید و اگر همسرتان کودکتان را کتک زد یا سرش فریاد کشید، توانایی مدیریت ماجرا را داشته باشید.
  • سرزنشش نکنید و تا آنجا که توانش را دارید نگذارید احساس گناه کند. خودتان هم احساس گناه نکنید، اما احساساتتان را هم قورت ندهید. شما مقصر بیماری همسرتان نیستید و تأثیر احساس گناه این است که اضطرابتان را بیشتر می‌کند.
  • بهتر است از همسرتان فرار نکنید ولی با دوستانتان هم وقت بگذرانید و به خودتان هم توجه کنید.
  • از احساستان برای یک دوست بگویید و در صورت تمایل بد نیست با یک مشاور یا یک فرد آگاه در رابطه با نگرانی‌هایتان صحبت کنید و از او کمک بخواهید.
  • اگر هر دوی شما دوست دارید می‌توانید بگذارید راحت توی بغلتان گریه کند و اگر خواستید خودتان هم با او گریه کنید تا کمی سبک شوید.
  • لمس شدن و تحریک پوست گاهی می‌تواند در دوران شیمی‌درمانی آزاردهنده باشد، پس برای لمس کردن، بوسیدن یا بغل کردنش بهتر است ابتدا ببینید الان این کار را دوست دارد یا خیر!
  • نشان بدهید که درکش می‌کنید و به او حق بدهید. شرایطش را ساده و سرسری جلوه ندهید و مدام به او نگویید سخت نگیرد، بلکه بگویید می‌دانید که دوران سختی است ولی شما در کنارش هستید.
  • اگر همسرتان پرهیز غذایی پزشکی ندارد، بگذارید هر چیزی دوست دارد بخورد. مجبورش نکنید گوشت، به خصوص گوشت قرمز بخورد. مزهٔ گوشت، مرغ یا ماهی می‌تواند برای برخی بیماران طی شیمی‌درمانی وحشتناک باشد. تهوع ناشی از شیمی‌درمانی نیز شاید اجازه ندهد او در یک هفتۀ اول بعد از هر جلسه، راحت هر چیزی را بخورد.
  • تحمل سروصدا اغلب طی دوران شیمی‌درمانی و به ویژه در روزهای اول بعد از هر جلسه شیمی‌درمانی سخت است، پس شرایط و خانه را تا حد امکان آرام و در آرامش نگه دارید.
  • حس بویایی طی شیمی‌درمانی ممکن است بسیار قوی شود، بوی غذا، بوی سیگار و هر بویی ممکن است برای بیمار شما بسیار آزاردهنده باشد.
  • بعد از هر جلسه شیمی‌درمانی، هر دو ساعت؛ تا زمان خواب، از سرم شست‌وشوی دهان به اندازهٔ دو قاشق غذاخوری در یک لیوان بریزید تا غرغره کند و دهانش زخم نشود. اگر نمی‌تواند مسواک بزند؛ به ویژه شب‌ها، در این کار به او کمک کنید اما مجبورش نکنید.
  • رفتار او را با همسر یکی از آشنایانتان که این بیماری مبتلا بوده است مقایسه نکنید و اگر از چیزی عصبانی هستید قبل از آمدن به خانه با یک دوست حرف بزنید.
  • اگر مجبور نیستید، زیاد تا دیروقت بیرون از خانه و دور از او نمانید. درست است گاهی نمی‌شود به کسی که به خاطر فشار روانی فرار می‌کند و قرار است از این بابت خودش را ملامت هم بکند، توصیهٔ صرف کرد که تا دیروقت سر کار نمان، پس فقط سعی خودتان را بکنید یا دست‌کم به این موضوع بیشتر فکر کنید تا بعدها کمتر پشیمان شوید.
  • کمتر به او بگویید همه چیز می‌گذرد و درست می‌شود؛ یادتان باشد یک بیمار مبتلا به سرطان را نمی‌توانید به راحتی فریب دهید.
  • به خودتان یادآور شوید که تمام این کارها را برای این انجام می‌دهید تا روزی نرسد که ندانید این دوری و سردی احتمالی بین شما از کجا شروع شده است، چون شاید بیمار نشدن را نتوان انتخاب کرد اما شرایط را می‌توان تا حد امکان مدیریت کرد.

در آخر، سعی کنیم به جای گذشتن از ماجرا با گفتن جمله‌هایی به یکدیگر مثل: «تا وقتی به چیزی فکر نکنی برات پیش نمیاد»، «من بهش فکر نمی‌کنم»، «سرطان سینه که ارثیه، ما تو خونواده‌مون نداریم» خودمان و یکدیگر را به دروغ راضی نکنیم و در دنیایی که هیچ لحظه‌ای از آن به فکر ما نیست، به یکدیگر فرصت کمی آگاهی بیشتر در مورد بدنمان بدهیم، چون آگاهی‌رسانی یک راه قابل اعتماد برای کنترل این بیماری است.

مطلب سرطان پستان را ببینید.

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

بلاگ مرتبط